چیز دیگری تا عید نماندهبوی هزار خاک خیس خورده می آید وقتی مادر بزرگ کوچه را برای آمدن بهار آب و جارو می کرد. همان کوچه که درخت اش بوی شکوفه ی سیب می داد. چیز دیگری تا عید نمانده! بیا برویم تا در تیک و تاک کوچه پس کوچه های منتظر، کودکی مان را قدم بزنیم، خاطرات خیس خورده را به نسیم بسپاریم تا قصه ی عید سال های دور برایمان تکرار شود. چیز دیگری تا عید نمانده! بیا برویم به شادباش باران و گل سرخ، آنجا که نسیم هزار و یک شعر عاشقانه می خواند. چیز دیگری نمانده تا خدای همیشه تر و تازه شال سبز سادات را بر سر بهار بیندازد. بهارتان سبز و حال دلتان احسن الحال
|