شعرناب

فریدون رحیمی شاعر خرمشهری

استاد "فریدون رحیمی" با نام هنری "فریدون فریاد"، شاعر و مترجم ایرانی، در ۱۵ آذر ماه سال ۱۳۲۸ خورشیدی در خرمشهر به دنیا آمد.
ایشان سال‌ها در یونان زیست و آثار ادبی و کلاسیک ایرانی را به زبان یونانی ترجمه کرد و از سوی دیگر آثار نویسندگان و شاعران مطرح و معاصر یونان را به زیان فارسی. او در سال ۱۹۸۵ وطن را ترک کرده بود.
فریاد که دانش‌آموخته‌ی ادبیات تطبیقی‌ست؛ پیش از آن که کار ترجمه را آغاز کند، شاعر بود و شعر می‌گفت.
نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "میلاد نهنگ" در سال ۱۳۵۷، منتشر کرد، دومین مجموعه شعر او "شاعران جوان" نام داشت که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد.
فریاد یکی از دوستان صمیمی "یانیس ریتسوس" شاعر یونانی بوده است. همین دوستی باعث شده تا فریاد مجموعه کاملی از اشعار ریتسوس را با عنوان "زمان سنگی" به فارسی ترجمه کند.
کتابش با نام "آسمان بی‌گذرنامه" در سال ۱۹۹۱ در یونان منتشر شد و در سال ۱۹۹۵ موفق به دریافت جایزه‌ی انجمن اروپایی شد. این کتاب که شامل ۸۱ شعر بیشتر به زبان یونانی بود، در سال ۲۰۰۶ توسط "ژاک کاریه" به فرانسه برگردان شد.
کتاب دیگرش به نام "خواب‌هایم پر از کبوتر و بادبادک است"، از سال ۱۹۹۸ جزو آثاری است که در مدارس یونان تدریس می‌شود. همچنین از زندگی او یک فیلم برای تلویزیون یونان ساخته شده که بارها در این کشور پخش شده‌ است.
فریدون فریاد یک بار برندهٔ مدال تقدیر از سازمان یونسکو شعبه‌ی یونان شده‌ است.
او همچنین در سال ۲۰۰۰ شعرهای فارسی، اودیسه و شعر یونان باستان را در مراسمی به مناسبت روز جهانی شعر در یونان قرائت کرده‌است و این موضوع از جریان‌های ادبی کشور یونان محسوب می‌شود.
فریاد یک‌شنبه شب ۱۶ بهمن‌ماه ۱۳۹۰، در پی ابتلا به سرطان روده بعد از بیست روز بستری و یک عمل جراحی در ۶۲ سالگی، در بیمارستانی در آتن درگذشت.
▪︎نمونه‌ی شعر:
(۱)
نور را ذخیره کن،
راه بسیاری در پیش داری،
شب بسیاری.
(۲)
تنها برابر دریا
موجی برایم
بطری در بسته‌ای آورد
بازش می‌کنم: بوسه‌های تو.
(۳)
می‌خواهم راه بروم
ای عشق!
ای تحرك غمگين!
می‌خواهم راه بروم
ورنه زمان
با چكمه‌های ميخ دارش
از روی صورت من خواهد گذاشت.
(۴)
بوسه‌هایی که دیشب تو به من دادی
در زمین کاشتم
درختی تناور سبز شد
تا قله‌ی آن بالا می‌روم
به جایی می‌رسم که نه تو می‌دانی
و نه من.
(۵)
درخت‌ها در آسمان
خورشید در زمین
مشق شعر می‌کنم.
(۶)
حفره‌ها را می‌پوشانم
با ماه
با شعر
یا با بوسه‌های تو.
(۷)
بلدرچینی در چمن‌زار خاموش خانه ساخت
شاعران
آفتابگردان را
تمثیل آفتاب دانستند
گندم را
تمثیل نان
و کلمات را
تمثیل آزادی...
(۸)
شعر
از زخم می‌جوشد
چون گلی سرخ
از سینه‌ی تو.
(۹)
زبان شعر را
از ستارگان، پرندگان، برگ‌ها
و چاقو تیزکن‌های دوره‌گرد آموختم.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


1