شعرناب

حسن زینلی مقدم شاعر زاهدانی

آقای "حسن زینلی‌مقدم" شاعر سیستان‌ و بلوچستانی، زاده‌ی سال ١٣٦٨ خورشیدی، در زاهدان است.
ایشان دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد رشته‌ی مهندسی متالورژی است.
▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام
مثل همیشه روی زمین مانده پیکری
مثل همیشه ابر به نعش تو تکیه کرد
مثل همیشه اشک به چشمان مادری
لخته شده چکیده‌ی آرایه‌های تو
بر قطعه‌های خاکی در خون شناوری
پابند ذوق زخم تو را تازه باز کرد
زاییده بیت‌های تو را شعر دیگری
این‌جا سکوت کار خودش را نمی‌کند
برخیز از میانه‌ی فریاد دختری ـ
که خسته بود و چشم‌به‌راه پدر نداشت
خشکید در تزاحم گل‌‌های روسری
حرف نگفته در دهنت خاک می‌خورد
خوابیده زیر دفتر تو زخم بستری
کم شد طنین خنده‌ی تو از لب زمین
خرمای ختم قایله بر نخل بی‌‌سری.
(۲)
رعشه میان کوبش یک سازِ بد دهن
پس‌لرزه‌های نیمه‌ی بالاییِ بدن
شورِ میان ولوله‌ی ساق‌های لُخت
رقصِ تو در برابر شخصی به‌ جایِ من
قفل نگاه مست تو در چشم‌های او
بازیِ چشم‌های تو با فعلِ خواستن
رنگ عسل، اشاره‌ی انگشت و طعم بخت
کامِ تو در حلاوتِ جامی پر از لجن
گم شد صدای آن‌که تو را دوست داشت در
لی لیِ لابه‌لایِ لب یک قطار زن‌.
(۳)
زن از تقاطعِ بشریت عروس شد...
با خط‌خطیِ متن وصیت عروس شد
تا زیر و رویِ فلسفه‌اش را مرور کرد...
شب شد، بدون کیف و کمیّت عروس شد
خم شد، تمام سادگی‌اش را اجاره داد...
بر طبق بوسه‌های مشیّت عروس شد
تکلیف و مشق‌های تنش را وضو گرفت...
با التزامِ پاکی نیّت عروس شد
قسمت نبود شادی خود را هوس کند...
در یک ریاضیِ اَبَدیّت عروس شد
یک قطره ماشه از سر پیشانی‌اش چکید...
پس ساکتو بدون اذیّت عروس شد.
(۴)
امشب نشستمو گله‌ها را گریستم...
با بال بسته فاصله‌ها را گریستم
با وعده‌ی خیالی آرامشی عمیق...
از این تله به آن تله‌ها را گریستم
در قیل و قال بدرقه‌های شلوغ شهر...
بغض میان هلهله‌ها را گریستم
با ترس آن عروسکِ در کنج طاقچه...
وجدان سرد زلزله‌ها را گریستم
با انقراض دولت گیسو کمندها...
آشفتگی سلسله‌ها را گریستم
تیتر درشت اول اخبار کاغذی...
سربِ درون باطله‌ها را گریستم
شعری نوشت شاعرو خط زد، و اینچنین...
بی‌پاسخی مسئله‌ها را گریستم.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


1