مدارا با روزگار من به تازه گی طعم فاصله را دریافتم . فاصله با نگرانی ودغدغه را می گویم ! روزگار کجرفتار همچون تند باد ویرانگراست . با ورندارد که در حوصله ی طبع لطیف وطینت بهاری من جایی ندارد. همواره در دشت آرزوهای من جولان می دهدوفقط به آمال خود می اندیشد .تحملش برایم سخت دشوار وستوه آور است و رفتار ش جانکاه . سالها ست که ناسازگاری هایش دست ازسرم بر نمی دارد و چنگال هراس انگیزش گلو یم را می فشارد. به من می گوید آیا تصور میکنی دنیا سفرهی گشاد ه ایست که همه به تساوی از طمعام وشراب آن برخوردار میشوند.؟! این خیالی باطل است. خوان نعمتی که هم اکنون گسترده است را قدر بدان و ناشکری نکن که اگر برچیده شود بساط زندگی تو هم برچیده خواهد شد ! نازنین من از زندگی من عبرت بگیر .هر گز با اندوه و تحسر خود را نیازار. مبادا دچار حال من شوی ! زخم حسرت هرگز مداوا نمیشود . سر انجام تسلیم پشیمانی خواهی شد. بیا و در سایه ی بی خیالی و در مسیر آرزوهای من قدم بزن ! تا در عالم رویا ، بی قرار ازشکوه هستی در میان لحظه های سرور و سرمستی زندگی کنی! واز پس پرده ی خیال ، ازنهان بی کران شور وحال ، پیام آور کسانی شو ی که پیامت را خوش دارند. در بزم ستارگان شب شرکت کن . با ماه شب نورد همدم باش. ، باخنده ی خورشید در بامداد همسخن شو ، به استقبال نسیم دلنواز برو. از تبسم غنچه ها عبرت بگیر، تادلت مملو از شکوفه های امید شود، ازتغنی پرندگان وترنم باران لذت ببرکه سرور آمیز ند و وجد انگیز . به خنده و شادی روی آور وبا انبساط خاطر خود شادمانی دیگر ان رانیز فراهم کن .به دنیا لبخند بزن تا زندگی برایت خندان باشد ! ✍️ الف رها (ابوالحسن انصاری)
|