سروش - دوبیتی یا تازه دوبیتی (شاخه های سروش_2) سروش- دوبیتی یا تازه دوبیتی (شاخه های سروش - 2) پیش تر به معرفی قالبی جدید از مجموعه قالب های سروش به نام سروش - رباعی یا تازه رباعی پرداختیم که به همت جناب استاد سعید عندلیب، نوآوری و تدوین شده است. سروش - دوبیتی یا تازه دوبیتی هم بعنوان قالبی دیگر از مجموعه قالب های سروش، کاری دیگر از جناب استاد عندلیب است و نسبت آن با دوبیتی، همانند نسبت سروش- رباعی با رباعی است و بر همین اساس می توان به سروش- دوبیتی باز هم دست یافت. نمونه هایی از سروش- دوبیتی یا تازه دو بیتی: (۱) بَگُم مال تو با ایل و تبارش بگم با ثروت و با کسب و کارش بگم با اون لبای مثل تغارش برو و بخت خود را امتحان کن سعید عندلیب (۲) نگارین درِ پیتی ! کجایی ؟ گلوره* ! لوبیا چیتی ! کجایی؟ نری سمت صفاسیتی ، کجایی؟ دَ تِهرو جیشت ها را هم مِدُزدن** سعید عندلیب *گلوره (golure) : گرد و قلمبه، کوتولهقلقلی جمله ی گویشی بیرجندی : در تهران زشتها را هم میدزدند (۳) الا ای بوسهات همطعم آلو لبانت سرخ مثل آلبالو گلم آن قدرها هم نیست هالو که در قزوین بماند چند شب را سعید عندلیب (۴) همیشه مهربانی عادتت باد به سر همواره تاج عزتت باد مهیا سور سات دولتت باد کرسمس هم تو را نوروز باشد سعید عندلیب (۵) علیآقا دماغش چاق بوده ست همیشه اندکی تایاق* بوده ست و توی شهر قزوین طاق بوده ست ولی حالا دلش رفته به گیلان سعید عندلیب گمانم باجناقی تازه دارد *تایاق : شق و رق و آهای در گویش بیرجند (۶) همیشه همکلامم بوده ای تو رفیق بامرامم بوده ای تو زلال تنگ و جامم بوده ای تو «چرا حالا سر یاری نداری ؟» سعید عندلیب (۷) شبم را ماه مهرانگیز هستی گل نیلوفر تبریز هستی اگرچه گاهگاهی چیز هستی هواتو دارم اینجا و همه جا سعید عندلیب فکاهه (۸) چه باید کرد بخت واژگون را سیهکاران شوم بدشگون را و لیلا هایِ مجنونِ جنون را ز شیرینهای بیفرهاد فریاد ! سعید عندلیب (۹) غزل هامان شود حرف زمستان نشیند شور در ظرف زمستان ببارد اولین برف زمستان کنار آتشی من باشم و تو معصومه سعید (۱۰) دوباره آخر دی حرف بهمن حدیث قصههای ژرف بهمن درون کلبهای در برف بهمن من و شومینه ی آغوشت ای عشق ! سعید عندلیب (۱۱) بَگُم* خوبه ،بَگُم دلچسب و عالی بَگم با طعم کیک پرتقالی بَگم افتاده بر روی نهالی شبیه مادرِ سرکار با ناز کلیجدک *بَگم : بیگم در گویش بیرجند **نهالی : تشک در گویش بیرجند (۱۲) دلم در انتظارت جا نمانده است؟ به شوق نو بهارت جا نمانده است تب و تابم کنارت جا نمانده است نمی بیند چرا چشمم کسی را ؟؟ معصومه سعید (۱۳) نگنجد وصف رویت در دوبیتی و پیچ و تاب مویت در دوبیتی نگاه حرفگویت در دوبیتی برایت صد قصیده گفت باید سعید عندلیب (۱۴) اناریگونه ! تنیاسی !کجایی ؟ ملسلبطعمریواسی ! کجایی ؟ بگو که حضرت عباسی کجایی ؟ بیا که بغض کرده عندلیبت سعید عندلیب (۱۵) خدایی که جهان را دیدنی کرد، لبان یار را بوسیدنی کرد ، نگارم را چو آدم آهنی کرد خدایی حکمت او را بنازم سعید عندلیب طنزانه (۱۶) جفا رسم است خوبان جهان را پریمهپیکران دلستان را خصوصا دلبران نکتهدان را ولی ما را سر ناز بتان نیست سعید عندلیب (۱۷) نگارینی چنان سیب رسیده هلویی که کسی مثلش ندیده کمی شیطون و قدری ورپریده مرا افکنده در تور نگاهش سعید عندلیب (۱۸) بنازم عشوههای دلبری را نگاهِ آخرِ افسونگری را خرامِ آهوان آذری را که دل را میبرَد تا عشقریزان سعید عندلیب تازه_دوبیتی سروش_دوبیتی شعرپیشرو
|