شعرناب

بیان ابراهیم شاعر سلیمانیه‌ای

بانو "بیان ابراهیم" (به کُردی: بەیان ئیبراھیم)، شاعر و نویسندە‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۲ ژوئن ۱۹۷۰ میلادی و ساکن سلیمانیه است.
وی عضو سندیکای روزنامه‌نگاران کردستان و کارمند وزارت تربیت اقلیم کردستان است.
■□■
(۱)
با باران، اندام بانویی را خواهم ساخت،
سبزینگی را از بهار می‌ستانم و
به چشمان آن زن هدیه خواهم داد.
قصیده را به بیابان تبعید می‌کنم و
تمام زیبایی‌ها را از شعر خواهم گرفت
آن زیبایی‌هایی که دزدکی از زندگی گرفته است.
این‌بار خون سرخ را مبدل به پیراهنی خواهم کرد و
بر تن، قصیده می‌پوشانم
گریه‌ها بر سر و روی مردانگی قصیده‌ای مردانه خواهم کرد
تا دوباره مبدل به خودم بشوم و
به قصیده می‌گویم:
برو و انکار کن آن درختان مانفیستی که برگ‌هایشان را به آتش می‌سپارند
انکار کن آن گنجشککانی را که
صدای جیک‌جیکشان را در خاک دفن می‌کنند
انکار کن آن دلفین‌هایی را که دریا را رها کرده‌اند و
از میان آتش حلقه‌ها می‌پرند
انکار کن آن آهوانی را که پیمان دوستی با پلنگ بسته‌اند
انکار کن آن نوزادان تازه متولد شده را
که همراه با گریه‌هایشان، اشک‌ مرگ از چشمانشان می‌چکد.
(۲)
زمانی که می‌میری،
به ناگاه همگان دوستت خواهند داشت!
معشوقه‌ات به سویت خواهد آمد بی‌هر بهانه‌ای،
دوستانت از با تو بودن، سخن می‌رانند،
و همگی اعلام می‌کنند که چه انسان شریفی بودی!
البته در وقت مردنت...
(۳)
تهران، موی و یال اسب آزادی‌ست و
با هیچ قدرتی رام نمی‌شود!
تهران، دریای طوفانی خشم است،
گیسوان کوچه‌هایش را می‌دهد و
به هیچ سنگلاخی، زیبایی‌اش کم نمی‌شود.
(۴)
از جهالتم، سوءاستفاده کردی و
مرا وطنم، صدا می‌زدی.
نمی‌دانستم که سرزمین‌ها غارت می‌شوند!.
(۵)
من بی‌تو نیمه‌ای ناقصم!
ای نیمه‌ی دیگر زندگی‌ام،
بیا و پرواز کن در میان زندگی من،
تا حصار را بگشایم برای پروازت،
تا که پر و بالت بشوم،
و تو هم آسمانم...
گردآوری و نگارش و ترجمه‌ی اشعار:
#زانا_کوردستانی


1