شعرناب

نا زنین من

نازنین من
برفراز بی‌کران خیالم می‌درخشی،‌ آنگاه در همه جای عالم شادی و شکوه به چشم می‌خورد.
سبزه‌های بهاری که حکایت از شادابی دارند بر زمین می‌رویند. بلبل بر فراز درختان نغمه‌های دل انگیز می‌سراید. گل عشوه‌گری می‌کند. نسیم روح نواز هر دم بوی خوش و جانبخشی به ارمغان می‌آورد. دنیا پُر است از مناظر دلفریب آکنده از آرزوهای پاک و دلخواه می‌شود.
هرگز روی از دنیای خیالم برنمی‌دارم. زیرا تو در میان آن هستی. هیچگاه در خواب غفلت فرو نمی‌روم. تو که از حال و روز دلدادگان خبرداری.
هرگز نمی‌گویم که وفاداری را از که باید آموخت. با من که هستی به هیچ وجه جهان را تنگ و تاریک نمی‌بینم و از عهدة تمام دشواری‌ها و ناملایمات برمی‌آیم.
افسوس که هرگز نتوانستم زندگی مناسبی که در شأن و منزلت توست برایت فراهم کنم. نمی‌توانستم خوشبختت کنم.
ارسطو می‌گفت: «هدف زندگی خوشبختی است نه تحمل رنج و گرسنگی. برای دست یافتن به پاداش پس از مرگ.»
اپیکور می‌گفت: «لذت مساوی خوشبختی است. تا زنده هستید از زندگی لذت ببرید.»
شونیهاور معتقد بود: « فقط یک احمق می‌تواند نسبت به خوشبخت بودن خوش باشد. مرگی که برای طبیعت اهمیتی ندارد در کمین همه نشسته است. خوشبختی رؤیای دست نیافتنی است. خوشبختی وجود ندارد. زندگی ما انسان‌ها تراژدی بی‌معنایی است که به مرگ ختم می‌شود. در طول زندگی نیز همواره در نارضایتی به سر می‌بریم. در زندگی تمناهای زیادی وجود دارد هنوز یک خواسته برآورده نشده است که در پی آن خواهشی دیگر ظاهر می شود»
من گمان می‌کردم اگر دست از خطا بردارم و به کژراهه نروم طریقی درست است که در زندگی انتخاب کرده‌ام. نمی‌دانستم این طریق به فقر می‌انجامد. در این زمانه کسانی که از داشتن همه چیز برخوردارند یقیناً خوشبخت هستند چون به آرزوهای خود رسیده اند. مگر نه اینکه خوشبختی یعنی به آرزوهایت رسیده باشی. ولی نمی‌دانم چرا کسانی که همه امکانات را در اختیار دارند باز در پی چیزهای خیالی دیگر می‌گردند. نمی‌دانم چرا حرص‌شان فراوان است و رسیدن به کجا را خوشبختی می‌دانند.
سقراط انسان سعادتمند را معادل انسان عادل می‌دانست و معتقد بود بدون عدالت سعادت به دست نمی‌آید.
به گمانم خوشبختی یعنی آنچه ما داریم یعنی در نهاد و باطن‌مان وجود دارد. خوشبختی یعنی صفای باطن و خرد و اندیشه والا داشتن. خوشبختی یعنی دوری از بدی و پلیدی و گمراهی. هرچند می‌دانم که حرفم را باور نداری!
.. :✍ الف رها (ابوالحسن انصاری)


1