شعرناب

سیندرلا

۱
من سیندرلا نیستم و هیچ شاهزاده‌ای قرار نیست کفش بلوری به پایم کند...
من با کفش‌های دیگری به قصر عشق می‌روم؛ با کفش‌هایی از جنس حقیقت.
..................................................
۲
من سیندرلا نیستم، اما فرشته‌ی حقیقت لباس آگاهی را بر تنم می‌کند و
مرا با کالسکه‌ای از مهربانی به قصر خوشبختی می‌رساند...
و من آن‌جا با شاهزاده‌ای می‌رقصم که می‌داند سرچشمه‌ی عشق آزادی‌ست.
...............................................
شبنم حکیم هاشمی


1