شعرناب

ساموئل بکت

ساموئل بکت
بکت به پنجاه سالگی نزدیک می شد بی آنکه شهرتی برای خود دست و پا کرده باشد. نمایشنامه ای نوشته بود با عنوان در انتظار گودو، چندماهی از انتشارش گذشته بود اما هنوز توجه خاصی به آن نشده بود. سرانجام صاحب سالنی ورشکسته این اثر را به عنوان آخرین نمایشی که روی صحنه می فرستاد پذیرفت. البته این حقیقت را از بکت پنهان کرده بود.
بکت چنان با جدیت و سختگیری روی نحوه اجرا و بیان دیالوگها نظارت داشت که صدای بازیگران را درآورده بود. با این حال هنوز از نتیجه کار و واکنش تماشاگران نگران بود چنانکه شب اول اجرا در سالن حضور نیافت. تماشاگران از دیدن این نمایش متفاوت بهت زده، اما راضی به نظر می رسیدند. در آغاز هر اجرا سالن پر از تماشاگر می شد اما به تدریج تعدادی از آنها سالن را ترک می کردند، اما گویا همانها نیز در می یافتند که با اثر مهمی روبه رو هستند که قدرت درک آن را ندارند، برخی هم بی آنکه بدانند چرا، محو جذابیت و جادوی نمایشی می شدند که به نظرشان بالاتر از سطح درک آنها بود. البته در انتطار گودو طرفداران پرشوری هم داشت که در میان آنها منتقدان بسیاری حضور داشتند. منتقدانی که تا آن زمان به کارهای بکت، به دلیل اینکه سردرگم کننده و کسالت بار هستند، نهایت بی توجهی را داشتند!
تقدیر این گونه بود که در انتظار گودو نه تنها آن سالن را از ورشکستگی نجات دهد، بلکه ناجی نویسنده خود نیز باشد. اندک زمانی بعد آوازه شهرت این نمایشنامه به دیگر کشورها نیز رسید و بکت را به اعتبار و موفقیت رساند
دوران شهرت و ثروت برای بکت آغاز شده بود، دورانی که با کسب جایزه نوبل شکلی رؤیایی به خود گرفت و نام او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات انگلیسی زبان، جاودان ساخت. ساموئل بكت که در سال ۱۹۰۶ در دوبلين به دنيا آمده بود، در سال ۱۹۸۹ در پاريس از دنيا رفت. بکت با نمایشنامه اش به شهرت جهانی رسید اما در کارنامه او رمانهای ارزنده ای چون مورفی (۱۹۳۸)، وات (۱۹۵۳)، مالوی (۱۹۵۱)، مالون می‌میرد (۱۶۵۱)، نام‌ناپذیر (۱۹۵۳)، گم‌گشتگان و ... دیده می شوند که شاهکارهایی اصیل و البته دشوارخوان به شمار می روند!
اما چه شد که «در انتظار گودو» چنین ماندگار شد؟ چطور این نمایشنامه دربرابر سیل عظیم ایده‌های نو و نویسندگان سنت‌شکن دهه 1950 و 1960 مقاومت کرد و سرپا باقی ماند؟
پروفسور نولسن معتقد است: «به نظر من پاسخ در ابهام نمایشنامه نهفته است. نمایشنامه به خیلی چیزها اشاره می‌کند، اما آشکارا چیزی را بیان نمی‌کند. مردم می‌توانند همان خوانشی را از نمایشنامه داشته باشند که خودشان دوست دارند.»
به گفته نولسن همین تفسیرپذیری «در انتظار گودو» است که آن را از سکه نینداخته است، چراکه وقتی اثری درمورد گذر زمان باشد، هرگز کهنه نمی‌شود.
از طرفی نمایش سئوالات فلسفی مهمی درمورد زندگی و مرگ و هدف نامعلوم آنچه میان این دو رخ می‌دهد، مطرح می‌کند و به نوعی این سئوال‌ها مختص زمان و مکان خاصی نیستند. اجرای این نمایشنامه در کشورهای مختلف سراسر دنیا گواهی بر همین است.
از طرفی می‌شود ادعا کرد هیچ بحران یا مشکل اجتماعی بدون «گودو» نیست. این نمایش در دهه 1990 در سارایوو تحت اشغال روی صحنه رفت، در آفریقای جنوبی از این نمایش به عنوان اعتراضی به آپارتاید استقبال کردند و اجرای آن در نیواورلئان پس از توفان کاترینا، مقدمه‌ای بود برای احیای نیواورلئان.
یکی از اجراهای جالب «در انتظار گودو»، اجرای آن در زندانی در کالیفرنیا در دهه 1950 بود، جایی که بسیاری از زندانیان حس می‌کردند این نمایش حدیث نفس خودشان است.
دوستی پروفسور نولسن با بکت از طرفی میراثی غنی برای دانشگاه ریدینگ به همراه داشت، این داشگاه امروزه محل نگهداری از بزرگ‌ترین آرشیو آثار بکت است. بکت از اوایل دهه 1970 بسیاری از دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های خود را که در کیف، جعبه یا ساک قرار داده بود به نولسن داد و بدین ترتیب «بنیاد بین‌المللی بکت» به بزرگ‌ترین منبع تحقیقاتی درمورد این نویسنده بدل شد.
نولسن که مهم‌ترین رابطه دنیای امروز با بکت است، دلیل جذابیت بکت را در شخصیت معمایی او می‌داند. نویسنده‌ای که انزوای سحرآمیزش به نوعی «بِرَند ادبی» بدل شد. او با این باور که بکت «بدبین» بوده موافق نیست و گفت: «بکت خیلی‌وقت‌ها شوخ‌طبع و هم‌صحبت دلنشینی بود اما المانی ناامیدکننده و یاس‌آور، بخشی از زندگی او بود. به ویژه بعد از پایان جنگ که به شدت درگیر رمان نوشتن بود.»
به عقیده نولسن، یکی از دلایل جذابیت «در انتظار گودو» طنز نهفته آن است. می‌شود گفت این نمایشنامه یک طنز سیاه
با همه این حرف‌ها، «در انتظار گودو» امروز یکی از مهم‌ترین آثار نمایشی قرن بیستم است و همانطور که بسیاری از بازیگران منتظر بودند به بلوغ کافی برای بازی در نقش «شاه لیر» برسند حالا منتظرند برای بازی در این نمایشنامه پخته شوند.
به گفته نولسن ارتباط عمیقی بین این نمایشنامه و نقاشی دیده می‌شود. «بکت به شدت به نقاشی علاقه داشت، نه اینکه فقط دوست داشته باشد کنار نقاش‌ها باشد، نه! او متخصص برجسته نقاشی قرن هفدهم هلند بود. او با تصاویر آن نقاشی‌ها زندگی کرده بود و به نظرم حس آن نقاشی‌ها در صحنه نمایش دیده می‌شود.»
«در انتظار گودو» شهرت جهانی را برای بکت به همراه داشت و به واسطه همین نمایشنامه و آثاری دیگر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
«ساموئل بکت» می‌گوید، نمایشنامه‌ٔ «در انتظار گودو» داستانی نیست که درباره چیزی باشد، بلکه فقط هست.


2