دندان عقل 😷دندان عقل سلام و درود چند وقتی بود احساس می کردم بعد از دندان اسیابم یک چیزی داره من رو اذیت میکنه سردردهای شدید میگرفتم. این بود که تصمیم گرفتم پیش متخصص دندان بروم. برام عکس opg نوشتند که بتوانند تصمیم گیری دقیق تری داشته باشند. عکس تهیه شد و پیش پزشک متخصص رفتیم. پزشک سوال کرد شما چند سالتون؟ گفتم چهل و هفت. هشت سال پزشک گفت نه کار من نیست. دندان عقل شما عصب را بغل کرده. این بود که از مطب خارج شدیم و به منزل برگشتیم. یکی دو هفته ای گذشت. سردردها شدیدتر می شد. بعد از مشورت با خانواده همسرم پیشنهادی داد. گفتند مگر اقا مسعود پسر خاله ات جراح فک و صورتنیست؟ چرا پیش او نمی روی؟... مسعودمون نبود و هفت. هشت ماهیبود که برای اقامت در سوئد ویزا گرفته بود. تصمیم گرفتیم پزشک دیگری انتخاب کنیم و مدارک دندان را پیش او ببریم. پزشک دیگه ای انتخاب شد و به اتفاق خانواده پیش او رفتیم. آقای دکتر سوال کردند شما چندسالتون؟ گفتم چهل و هفت. هشت سال گفت اینجا رو نگاه کن. اقای دکتر عکس رو نشونم داد. گفت دندان عقلت نهفته است. عصب عای فک شما از میان دندان عقلت رد شده اند احتمال فلجی در ناحیه لب و لپ و گونه وجود دارد. جدای این مساله این کار کار بیمارستان است. ما میتوانیم انجام دهیم ولی خیلی خطرناک. با نامیدی به منزل برگشتیم. دکتر بهم گفته بود چرا زودتر اقدام نکردی مثلا در سن بیست سالگی حقیقتش در سن ببست سالگی به کارهای دیگری میرسیدیم. حواسمان به دندان نبود. یکی دو هفته ای گذشت سردردها شدیدتر می شد. بعد از مشورت با خانواده وقت برای بیمارستان فیاض بخش تهران گرفته شد. در تاریخ مقرر با مدارک پزشکی دندان به بیمارستان فیاض بخش تهران مراجعه کردیم. ساعت پنج و نیم صبح بود. ساعت هفت صبح دکتر معاینه کردند و بعد از دیدن مدارک گفتند دندان عقل شما بسیار خاص است. ما در اینجا امکانات بیرون اوردن این دندان را نداریم. تمامی عصب های فک سمت چپ شما از میان دندان عقل رد شده. احتمال فلج شدن فک و صورت وجود دارد. ولی چند راه حل وجود دارد یا به دانشگاه علوم پزشکی تهران و یا به بیمارستان میلاد تهران مراجعه کنید. نا امیدانه به خانه برگشتیم. موضوع حاد شده بود. بی دلیل وارد مساله ای شده بودیم که اصلا فکرش را نمی کردیم. یکی میگفت چرا زودتر اقدام نکردی.؟ سن چهل و هشت سال برای عمل جراحی فک و صورت بالاست. احتمال فلجی زیاد است. یکی میگفت مطلب مهمی نیست. الکی بزرگش کردند. ولی در هر صورت تصمیم گیرنده من بودم. تحقیقی در مورد بیمارستان علوم پزشکی تهران انجام شد. و متوجه شدیم اشخاصی که شرایط خاصی دارند به انجا مراجعه میکنند. یکی از دوستان بیمارستان میلاد را پیشنهاد داد. مانده بودم که چه کنم... بیمارستان میلاد یا بیمارستان علوم پزشکی تهران؟ درد صورت بیشتر میشد و مجددا یکی دو هفته گذشت. وقت برای بیمارستان میلاد قسمت جراحی فک و صورت گرفته شد. در وقت مقرر با مدارک پزشکی و به اتفاق خانواده به بیمارستان میلاد رفتیم. ساعت شش صبح بود و ساعت هفت صبح نوبت من بود. اقای دکتر بعد از معاینه و دیدن مدارک پزشکی ساعت نه صبحبه من وقت دادند. در این فاصله تعهد نامه ها را امضا کردم. و متعهد شدم که عواقب این کار را میپذیرم. دندان عقلم کاملا زیر دندان آسیابم بود. و عصب های صورتم از میان دندان عقل عبور کرده بودند. یک استثنا... پزشکان قبلی میگفتند اکر زودتر اقدام کرده بودی شاید اوضاع بهتر از این بود. حالا من مونده بودم و ایکاشها... چرا اینجوری شد. چرا اونجوری نشد. اصلا فکرش رو هم نمیکردم به خاطر یک دندان اینطوری بشه... حالا خلاصه گفته شده. رفت و آمد ها گرفتن وقتها و نظرات مختلف بماند... دندان آسیابم سالم بود ولی چون دندان عقل زیر آن قرار گرفته بود گره در گره شده بود ساعت نه صبح بود و باید برای آماده میشدم داخل اتاق رفتم و مانند همه بیماران دندان بی حسی زده شد. با این تفاوت که چند تا آمپول بیشتر... چند لحظه بعد دنیا دور سرم چرخید... فقط یادمه دستم تو دست دامادمون و همسرم بود و از پله ها پایین می آمدیم. به من گفتند فکت چهار تا بخیه خورده. ولی خونریزی زیاد بود. آرامبخش بهم تزریق شد. تا به خونه رسیدم. تا دوهفته که نمیتونستم دهانم رو باز کنم تا ببینم چی شده. هر چی میدونستم از زبان زدن به گوشه لپم بود. گاهی صورتم رو مالش میدادم... همه چی خوب بود. لبخند میزدم تا ببینم صورتم چین میخوره یا نه. به گوشه لپم فشار می آوردم تا ببینم حسی دارم یا نه. یکی دو هفته اول سخت بود هم درد داشتم هم بخیه ها باز نشده بود و میترسیدم فسار بیارم بخیه ها پاره بشنو هم حس انچنانی در ناحیه صورت نداشتم. بعد از یک ماه بخیه ها باز شد درد صورتم کمتر شد ولی متوجه شدم دندان اسیابم رو از دست دادم. دندان آسیابم موقع خارج شدن دندان عقل شکسته بود. نصف بیشترش شکسته بود. یواش یواش لبخند میزدم و حس خوبی داشت. دردی نداشتم. سردرد هام از بین رفته بود و در ناحیه صورت احساس سبکی داشتم. میتونستم لبخند بزنم و صورتم حس داشت. یک سال بعد به توصیه پزشکان تصمیم گرفتم دندان آسیاب شکسته شده رو ایمپلنت کنم. و حالا لبخند میزنم میخندم. محمد رضا خوشرو. 🖋
|