خاطره ی از فریدون مشیری به قلم خودشان عزیزان و بزرگواران نازنینم شاعران مهربان دوستان خوبم چنان علاقه و احترام به بزرگان شعر و ادب داشته و دارم که هر جا مطلبی یا خاطره از نام آوران شعر فارسی میخواندم همیشه در دفتر چه مخصوص همه را یادداشت میکردم دوست دارم شما عزیزان از این همه نکته ها و خاطرات آن بزرگواران لذت ببرید البته خاطره این هفته از استاد فریدون مشیری است که لذت بخش است از قلم خودشان بخوانیم . عرض میشود در طبقه ی دوم منزلی که بنده زندگی میکنم آپارتمانی هست که همسایه محترم دیگری در آن زندگی میکند یکشب بنده آمدم که ماشینم را در گاراژ بگذارم دیدم مهمانهای همسایه ی محترم ماشین هارا ردیف گذاشته اند جلوی در خانه ی ما دسته جمعی رفته اند شمیران منهم ناچار ماشینم را بردم تعمیر گاه و نامه ی نوشتم و جلوی یکی از ماشینها گذاشتم به این مضمون .امیدوارم که امشب برای شما خوش گذشته باشد اگر شما ماشین تانرا چند متر جلوتر گذاشته بودید من مجبور نبودم چند کیلومتر تا تعمیرگاه بروم . ارادت مند فریدون مشیری صبح که از منزل بیرون آمدم دیدم که یکی از مهمانها که خطاط معروفیست و نامشان استاد بوذری است از قرار جزو مهمانها بوده با خط خوش نامه ی نوشته و بدر منزل من چسپانده و نوشته .. آقای مشیری در پاسخ مرقومه گر ما مقصریم تو دریای رحمتی و خاتمه به عرض میرساند . اطاعت میکنم جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادت مند پند پیر دانا را من هم برای ایشان نامه ی نوشتم البته منظوم به این شرح هنوز خط خوش تو نوازش بصر است هنوز مستی این جام جانفزا به سر است فضای سینه ام از نامه ی تو باغ گل است هوای خانه ام از از خامه ی تو مشک تر است ترا به خط تو میبخشم ای خجسته قلم که آنچه در بر تو جلوه میکند هنر است جواب خط ترا هم به شعر خواهم گفت اگر چه خط تو از شعر من قشنگ تر است به این هنر که تو کردی دلم اسیر تو شد هنوز ذوق و هنر دام و دانه ی بشر است شبی ز راه محبت بیا بخانه ی ما ببین که دیده ی مشتاق شاعری به در است
|