شعرناب

خورشید ده نشینان


انوار درخشان وزرین خورشید بر گندم زار کشاورز زحمتکش نورافشانی میکرد..
باد خنکی میوزید ..خوشه های گندم در هیاهوی باد می رقصیدند ..
چیزی به غروب آفتاب آبادی نشینان نمانده بود ..
خورشید به وقت غروب در روستا بمراتب زیباتر از غروب خورشید شهرنشینان است..
محو هوای پاک وغروب دل انگیز آبادی بودم ..
مرد کشاورز که پیرمردی زحمتکش ودنیا دیده بود دست از کار کشید وعزم رفتن به خانه کرد..
تعجب کردم که شب نشده کار را تعطیل میکند..
با تعجب پرسیدم :پدرجان هنوز هوا تاریک نشده چرا کار روتعطیل کردی ؟
نگاهی به خورشید کرد وگفت:جوان این حرف یادت باشه ..
خورشید آبادی نشینان زودتر از خورشید شهرنشینان غروب میکند..
عبدالله خسروی (پسرزاگرس)


0