آخرین ایستگاه اگر تمام دیوان حافظ را فال بگیری، وقران را استخاره کنی می بینی، روزگار همیشه به کامت نمی گردد. فرود و فراز فراوان دارد.سوگ دارد و سرور، تا کدام یک به تو پناه آورده باشد؟ باید آمادۀ حوادث باشی. خانه ات را عنکبوت وار بنا نکرده باشی سست و بی بنیاد. به نسیمی لرزان و به صاعقه ای ویران گردد. خانۀ خردمند، چفت وبستی دارد محکم، که صدایش به گوش همسایه نمی رسد. حال و روز همسایه، متفاوت با روزگار اوست. لاجرم، در ایستگاه آخر همه پیاده خواهیم شد. اگر قطار رفته باشد و، بارو بُنه جا مانده باشد...!؟
|