باورم نمی شود باورم نمی شود ، که سرنوشت ........... نثر ساده ایست از حسرت و اندوه که حرفی برای گفتن ندارد باورم نمی شود ، که به صفحات پاییزی بی تو بودن رسیده ام ناله هایی که از لایه های واژه ها سر می زنند و چشمان تو را بهانه کرده اند بی تو بودن ، صدای خش خش برگ هایی است که در خاطرات خزان زده عمرم مرور می کنم باورم نمی شود .................
|