شعرناب

حُبّ و بغض

بسم الله الرحمن الرحیم
حُب و بُغض از آموزه‌های دین اسلام به معنای دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او است. در احادیث، حب اهل بیت(ع) و بغض دشمنان آنان بسیار سفارش شده و براى این حب و بغض ثمرات بسیارى ذکر گرددیده است. طبق برخی روایات، دین چیزی جز حب و بغض نیست. بنابر روایاتی، سعادتمند‌ترین مردم در آخرت کسى است که حب او به خدا در دنیا بیشتر باشد.
حب در لغت و اصطلاح
حُب در لغت، مصدر فعل «حَبَّ یحِبُّ» است که از جمله به معناى لزوم و ثبات و نیز دوستى و کشش نفس به سوى چیزى خواستنى است و این معنا از‌‌ همان لزوم و ثبات اخذ شده است.[۱]
حب در اصطلاح، گرایش به سوى چیزى لذت‌بخش و سازگار با طبع و وابستگى خاص میان انسان و کمال اوست که اگر شدت یابد عشق نامیده می‌شود.[۲] این انفعال نفسانى تابع ادراک و معرفت است و از شناخت زیباییهاى ذاتى محبوب یا از احسان وى نشات می‌گیرد[۳] و داراى مراتب شدت و ضعف و دربرگیرنده امور مادّى و غیرمادّى است.[۴] تعلق میان مُحِب و محبوب، باعث کشش انسان به سوى محبوب می‌شود که با رسیدن به آن، نقص وى به کمال تبدیل می‌شود و نیازهاى مادّى و معنوی‌اش برطرف می‌گردد.[۵] برخى واژه‌هاى هم‌معنا با حب عبارت‌اند از: وُدّ،[۶] خُلَّت،[۷] اُلفت،[۸] وَلایة،[۹]، علاقة[۱۰] و هوى.[۱۱]
بُغض در لغت و اصطلاح
بغض به معناى دشمنى و تنفر از چیزى است که مورد پسند انسان نباشد[۱۲] بُغض در اصطلاح نفرت از چیزى آزار دهنده و مخالف با طبع است که اگر فزونى یابد، مَقْت (بیزارى، عداوت) و بَغْضاء (کینه، دشمنى) خوانده می‌شود.[۱۳] بغض هنگام تضاد چیزى با محبوب ایجاد می‌شود، لذا اگر محبوبى وجود نداشته باشد مبغوضى نیز نخواهد بود.[۱۴] برخى واژه‌هاى هم‌معنا با بغض عبارت‌اند از: قَلى،[۱۵] شَنَآن،[۱۶] فِرْک،[۱۷] و کراهت.[۱۸]
در قرآن
در قرآن کریم حب و مشتقات آن ۸۲ بار و البَغضاء، که تنها شکل به کار رفته از مادّه بغض است، پنج بار به‌کار رفته است.[۱۹] در برخى آیات قرآن[۲۰] به رابطه حب میان خدا و بندگان اشاره شده است.[۲۱]طریحی در مجمع‌البحرین حب خدا به بنده را احسان خاص او دانسته است که از صفات فعل الهى اوست. وى حب خدا به انسان را گسترش رحمت او بر شخص و کشیده شدنش به سوى خدا و بغض خدا را دورى رحمت‌ الهى از انسان می‌داند. خدا حب خود به بنده را در امورى همچون اعطاى توفیق طاعت و عبادت، هدایت به دین، برداشتن حجاب از قلب،[۲۲] بخشایش[۲۳] و پاداش[۲۴] جلوه‌گر می‌سازد.
بهره‌مندان از حب‌الهى
براساس آیات قرآن، برخى بهره‌مندان از حب‌الهى عبارت‌اند از: توبه‌کنندگان،[۲۵] پرهیزکاران،[۲۶] مجاهدان در راه خدا،[۲۷] توکل‌کنندگان به خدا[۲۸] شکیبایان[۲۹] و پیروى کنندگان از پیامبر(ص).[۳۰] همچنین براساس روایات، علم‌آموزى،[۳۱] بی‌رغبتى به دنیا،[۳۲] نیکى به والدین،[۳۳] شاد کردن دل مسلمان[۳۴] یارى رساندن به دادخواهان[۳۵] و تلاوت قرآن[۳۶] از اعمالى است که خدا آن‌ها را دوست دارد.
نشانه‌هاى دوستى خدا با بنده
از نشانه‌هاى دوستى خدا با بنده، داشتن فهم عمیق در دین، قناعت،[۳۷] قلب سلیم[۳۸] و ابتلا[۳۹] است. ابن قیم جوزیه[۴۰] به جاآوردن نوافل، شکسته شدن قلب در پیشگاه خدا و مناجات با او را از عوامل جلب محبت‌الهى دانسته است. بنابر حدیث نبوى مشهور به «حدیث قرب نوافل»، هرگاه بنده از طریق نوافل به خدا تقرب جوید خدا او را دوست خواهد داشت و آنگاه که دوستش بدارد گوش و چشم و دست و پاى او می‌شود و هر آنچه بخواهد به او عطا می‌کند.[۴۱]
محرومان از دوستى خدا
براساس آیات قرآن، از جمله محرومان از دوستى خدا عبارت‌اند از: کافران،[۴۲] تجاوزکاران،[۴۳] مفسدان،[۴۴] اسراف‌کنندگان[۴۵] ستمکاران،[۴۶] مستکبران[۴۷] و خیانت‌ پیشگان.[۴۸] بنابر روایات، دشنام دهندگان، لعنت کنندگان و طعنه زنندگان بر مؤمنان،[۴۹] پیشوایان ستمکار،[۵۰] سخن‌چینان و تفرقه‌افکنان[۵۱] از جمله کسانى هستند که خدا آن‌ها را دشمن می‌دارد.
در روایات
در حدیثى، راوى از امام صادق(ع) می‌پرسد که آیا حب و بغض جزء ایمان است؟ امام(ع) پاسخ می‌دهد: «هل‌الدّینُ (الایمان) إلّا الحب و البغض» آیا دین (ایمان) چیزى جز حب و بغض است؟[۵۲] رسول اکرم نیز در حدیثى حب و بغض در راه خدا و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان او را محکمترین دستگیره ایمان می‌داند.[۵۳][۵۴] غزالى،[۵۵] با استناد به این حدیث، نتیجه گرفته که لازم است انسان دشمنانى داشته باشد که در راه خدا به آنان بغض ورزد و دوستانى که در راه خدا آنان را دوست بدارد.
حب الهی در کلام
حب الهى موضوع مباحثات کلامى نیز بوده است. غزالی[۵۶] حب الهى را بالا‌ترین مقام انسانى دانسته که مقامهاى پیشین، نظیر توبه و صبر و زهد، مقدمه آن است و مقام‌ها و درجات بعدى، مانند شوق و انس و رضا، ثمرات و نتایج آن محسوب می‌شود. به‌عقیده وى[۵۷]، سعادتمند‌ترین مردم در آخرت کسى است که در دنیا بیشترین میزان حب‌الهى را داشته باشد، زیرا درجه لذات انسان‌ها در آخرت متناسب با میزان حب آنان به خداست.
در همین سیاق، او حب انسان به غیر خدا را، اگر با حب الهى نسبتى نداشته باشد، ناشى از جهل و قصور در معرفت خدا می‌داند، بنابراین حب پیامبر(ص) و دانشمندان و پرهیزگاران را، که خاستگاه آن، حب به خداست، پسندیده می‌شمرد.[۵۸] وى، سپس اسباب و عوامل پنج‌گانه حب را در انسان برمی‌شمرد و شرح می‌دهد که چگونه هر یک از این عوامل به حب الهى منجر می‌شود:
حب ذات از آن‌رو به حب الهى منتهى می‌شود که خداوند، خالق و وجود دهنده انسان است و کمال و دوام و بقاى او از خداست.
حب به کسى که به انسان احسان می‌کند، بنابراین انسان به خدا که احسان‌کننده به اوست و با آفریدنش و عطاى نعمتهاى بسیار، بیشترین احسان را در حق وى کرده، محبت می‌ورزد.
حب به افراد از آن‌رو که محسن‌اند، سبب حب الهى خواهد بود زیرا خداوند با خلق موجودات و انعام به آن‌ها نیکوکار و محسن به همه آنهاست.
حبّ جمال به حب الهى منجر می‌شود، زیرا خداوند جمال مطلق است؛ حب ناشى از هم سنخى، با این توضیح که از انسان خواسته شده در اکتساب صفات الهى مانند علم و برّ و احسان و مهرورزى به بندگان و سایر مکارم شریعت بکوشد، و این سبب قرب به خدا و به تبَع آن محبت الهى می‌شود. از آن بالا‌تر، خدا در آدمى از روحى دمیده است که درک حقیقت آن بیرون از حدّ عقل است و آدم به اعتبار همین مناسبت، مسجود فرشتگان و شایسته خلافت الهى شده است. این مناسبت و هم سنخى، بالا‌ترین پیوند محبت را ایجاد می‌کند.
جهمیه و معتزله معتقدند که خدا نه دوست می‌دارد و نه دوست داشته می‌شود. به نظر آنان متعلَّق هر حبى، امرى مادّى است و از این‌رو، نمی‌توان حب انسان را به خدا در معناى حقیقى آن تصور کرد. آنان نصوص موجود درباره حب میان بنده و خدا را تأویل می‌کنند و عقیده دارند مقصود از حب بندگان به خدا، دوست داشتن طاعت و عبادت او و فزونى اعمال نیک براى رسیدن به ثواب است و منظور از حب خدا به بندگان، احسان او به ایشان، مدح و اعطاى ثواب به آنان و اراده این امور از سوى خداست.[۵۹][۶۰]
طباطبائى،[۶۱] با استناد به آیه ۱۶۵ سوره بقره، حب بنده به خدا را حقیقى و متعلَّق حب را فرا‌تر از امور مادّى دانسته است. منشأ چنین حبى کمال مطلق بودن خدا و مشاهده احسان و جمال اوست.[۶۲][۶۳] حب به خدا با میزان معرفت به او ارتباط مستقیم دارد؛ یعنى، هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد دوستى او نیز عمیق‌تر خواهد بود.[۶۴]
حب ممدوح و مذموم
حب، با توجه به متعلَّق آن، به ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. حب به خدا و دوستان خدا و آنچه انسان را به خدا نزدیک می‌کند ممدوح است و دوست داشتن آنچه مبغوض خداست و چیزى که باعث از بین رفتن محبت خدا یا کاهش آن می‌شود، مذموم است.[۶۵] طباطبائى،[۶۶] در ذیل آیه ۱۴ سوره آل عمران («زُینَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوات...») در تبیین محبت مذموم، معتقد است مقصود از حب شهوات، علاقه عادى نیست زیرا اصل علاقه‌مندى، امرى فطرى است، بلکه مراد دلدادگى و دوستى شدید دنیاست.
محبت اهل بیت(ع)
از ابن عباس نقل شده است هنگامی که آیه مودت نازل شد،‌ از رسول خدا(ص) سؤال کردند خویشاوندان شما که خداوند مودت‌شان را بر ما واجب کرد، کیانند؟ حضرت سه مرتبه فرمود: علی، فاطمه و فرزندان آنها.[۶۷] براساس حدیثی از رسول اکرم(ص) هر کس با محبت امامان شیعه(ع) از دنیا برود شهید، بخشوده و دارای ایمان کامل است.[۶۸]
آثار حب اهل بیت(ع)
در احادیث، به حب اهل بیت(ع) و بغض دشمنان آنان بسیار سفارش شده و برای این حب و بغض ثمرات بسیاری ذکر گردیده که از جمله آنهاست: گشایش درهای رحمت الهی،[۶۹][۷۰] آمرزش گناهان،[۷۱] نیل به شفاعت رسول اکرم(ص)[۷۲] و جای گرفتن در بالا‌ترین درجات بهشت.[۷۳] در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که «خدا را به خاطر نعمت‌هایش، مرا به خاطر دوستیتان به خدا، و اهل بیتم را به خاطر حب من دوست بدارید».
تولی
از فروع دین اسلام و در اصطلاحی کلامی شیعی؛ به معنای دوستی با پیشوایان دینی و امامان و پذیرش ولایت آنان
تبری
از فروع دین اسلام به معنای دوری جستن از دشمنان خدا و دشمنان اولیای دین، اصطلاحی کلامی و از آموزه‌های اعتقادی و رفتاری دینی
حلم
فضیلتی اخلاقی که هم به انسان و هم به خدا نسبت داده شده است.
منبع نت


1