شعرناب

شب یلدا

شب یلدا
یلدا به معنی زایش یا میلاد است. به باور دکتر محمد حیدری ملایری، " یلدا " واژه ای اشکانی است،" یل" به معنی قهرمان، پهلوان، بزرگ، جنگاور و گاهی به معنی سال(year ) استفاده شده است." دا " کوتاه شده " داد " است و در پارسی دری به معنی زمان ( date)، روز ( day ) و دوران عمر است. در زبان لری" همدا " به معنی هم سن و همسال است. به روایت مجبی عیوض صحرا، " دا " واژه ای اوستایی است به معنی دادن، بخشیدن و خردمندی، هوشیاری. در زبان لری بختیاری "دا " به معنی مادر نیز بیان می شود و " یلدا " یعنی مادر قهرمان، لذا واژه یلدا (Ealda ) را برای مادرانی به کار می برند که فرزندان خود را بدون حضور پدر پرورش می دهند.
بهر حال آیین شب یلدا ریشه در میترائیسم ایران باستان دارد و در عمق تاریخ ایران جای دارد و به باور ایرانیان باستان شب زایش میترا، از فرشتگان اهورمزدا، سرور دانایی و توانایی و ایزد مهر، خدای جنگاوران است. به گفته دکتر فریدون الهیاری آیین یلدا توسط ایرانی های مسیحی سریانی زبان به جهان مسیحیت راه یافته که در بین رومیان به عنوان زایش مهر و خورشید شکست ناپذیر( Solus Invictus ) و از سده چهارم میلادی به عنوان میلاد حضرت مسیح مطرح شد والبته بعدها تغییر کرد. "به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی / که از یک چاکری عیسا چنان معروف شد یلدا"(سنایی). در اصطلاح اخترشناسی نیز شب یلدا یعنی شب اول دی ماه، خوریستان زمستانی( winter solstice ) نامیده می شود.
البته این جشنِ یلدا شب نیست، جشنِ شبِ یلدا است. در این آیین کهن ایرانی، کشاورزان با گردهمایی خانوادگی شبانه تا سپیده دم به خوردن محصولات کشاورزی وگل گفتن وگل شنیدن سپری می کردند، به میمنت زایش خورشید روز نخست دی ماه ( یلدا = مادر قهرمان و زاینده میترا و مهر) تا زمستانی پربارش و سالی پربرکت در پیش باشد. هر یک از اقلام شب یلدا نیز حکایتی را در ذهن زندهمی کند. هندوانه نشانی از خورشید و شادابی، پسته نشانی از لب خندان و مشکل گشایی، انار نشانی از همبستگی، فراوانی و زایندگی ...........
در هر صورت ایرانی های خردمند و مثبت اندیش- که همواره در تلاش بودند تا بهر بهانه آیینی را بنا کنند تا شادکامی و همبستگی جامعه را تقویت کنند- در شب نخستین روز دی ماه یا شب نخست برج جدی، که حدود یک دقیقه طولانی تر است، جشن شب یلدا را بنا نهادند. در این جشنِ خویشاوندی کشاورزان و دیگر افراد جامعه به نشانی پیروزی مهر و روشنایی بر اهریمن و تاریکی و به یمن برکت و میمنت و حاصل خیزی روزهای پیش رو، دورهمی برگزار می کردند، تا سپیده دم به استقبال زایش خورشید نخستین روز زمستان بروند.
به این شب، شب چله هم می گویند. چله در ترکی به معنی کشیده و طولانی است.
به عبارتی باید گفت در نیمکره شمالی زمین شب چله، شب تولد کوچکترین روز زمستانی است که باید در طول زمستان رشد کند و به اعتدال روز نخست فروردین برسد. روزهایی که خود پرستار فصل بهار محسوب می شوند. ایرانی های یکتا پرست معنویت را هم در این مراسم لحاظ می کردند تا در جان و دل مردم حفظ شود. لذا جشن هایی از قبیل مهرگان ، نوروز و ...... پس از ورود اسلام نیز حضور خود را همچنان حفظ کرده اند. در تمامی این مراسم انتقال فرهنگ و پاسداشت زبان و ادبیات فارسی به نسل های آینده، صورت می گرفت. شاعران فارسی زبان هم از یلدا مضامین قابل توجهی را آفریده اند. گرچه به مجاز یلدا به معنی تیره گی هم بکار رفته ولی آنچه بیشتر مورد توجه است طولانی بودن و به درازا کشیدن منظور است، که تفاوت این شب با شبهای دیگر است و گرنه از نظر تیرهگی که با دیگر شب ها تفاوتی ندارد. بعضی بصورت مثبت و عاشقانه و بعضی به شکل منفی از یلدا کمک گرفته اند. بهر حال این شیرین زبانی ها خود به ماندگاری آیین شب یلدا کمک کرده است. پس از قرن ها ایرانی های هوشمند در هرکجای کره زمین زندگی می کنند، آیین شب یلدا را گرامی می دارند و به کمک تارنمای دهکده جهانی گردهمایی مجازی را برگزار می کنند و جویای احوال بستگان خود می شوند.
در ادامه مناسب است که بعضی از سروده های شاعران پارسی گو را با مضمون یلدا بخوانیم:
ورود یلدا را به شعر پارسی به جناب عنصری نسبت می دهند که عاشقانه تیرگی شب یلدا و شاید روشنایی رخسار معشوق و رندی او را در نظر دارد. "چون حلقه رُبایند به نیزه، تو به نیزه / خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا "(عنصری). " هرچه با زلف تو می‌ماند دل از کف می‌برد / روز عمرم در تمنای شب یلدا گذشت"( قدسی مشهدی). "/../ دیگر حرجی به دل نباشد / یک سر بوَدش هزار سودا // بنشین تو به رسم دل نشینی / در خلوت دل چو شام یلدا "(مظفر جوینی). " شب یلدا شده آن لحن گهربار کجاست / ساقیا آن قدح آیینه کردار کجاست // خوش بوَد دلبر شیرین که به بالین آید / بر دل ناحوش من چشم پرستار کجاست / ../ مجلس نوش دلم در شب یلدا روشن / غنچه ی لعل لب و شربت گفتار کجاست "(مظفر جوینی). " دیدن رویت شب یلدا خوش است / مستی از آن میکده فردا خوش است "(مظفر جوینی). " / ../ شب یلدا شده انگار که شب طولانی است / دلبر ای سلسله شبدیز تو از عشق بگو // پاره شد رشته ی تزویر دگر ای زاهد / کن برون جامه ی پرهیز ، تو از عشق بگو"(مظفر جوینی). " شب یلدا شـده بهه در خم مویش بنهی / دل سـودازده ، در حادثه جویش بنهی // در درازا ی کمندش شب طـولانی سـال / تا سحر خوش دل و جان را به سبویش بنهی"(مظفر جوینی). " نور رایش تیره شب را روز نورانی کند / دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند"(منوچهری). " نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌است / شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ا‌ست"(سعدی). " روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف / گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست"(سعدی). " شباورمزدآمد و ماه دی / ز گفتن بیاسای و بردار می‌ // کنون کار دیهیم بهرام ساز / که در پادشاهی نماند دراز"( فردوسی ). " به عزت شب قدر و شب حساب برات / به حرمت شب آبستن و شب یلدا "(عطار). " آری که آفتاب مجرد به یک شعاع / بیخ کواکب شب یلدا برافکند"(خاقانی). "هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را / بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من"(خاقانی). " شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری / رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری"(اوحدی مراغه ای). " روزی دل گشت از زلف دراز او مرا / آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت"(صائب). " شد دام زیر خاک ز گرد و غبار خط / زلفی که بود از شب یلدا بلندتر"(صائب تبریزی). " می‌کند زلف دراز تو به دلهای حزین / آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند"(صائب). " شب یلداست خورشیدی در آن پنهان / ز هر چینش نماید ماه با پروین"(فیض کاشانی). " شب یلدای هجران کشت ما را / الا ایام وصل الحب عودی(فیض کاشانی). " چه عجب گر دل من روز ندید / زلف تو صد شب یلدا دارد"(فیض کاشانی). " هنرت چیست جز این ریش که‌ گویی به‌ مثل / شب یلدا بود از بس ‌که درازست و سیاه"(قاآنی). " الا به دور زمان تا هزار طعنه رسد / به شام تیره یلدا ز صبح نورانی"(قاآنی). " بر من و یاران شب یلدا گذشت / بس که ز زلف تو سخن رفت دوش"(قاآنی). " بس درازستی ای شب یلدا / لیک با زلف دوست کوتاهی"(قاآنی). " روی سپیدش برادر مه گردون / موی سیاهش پسر عم شب یلدا"(قاآنی). " چون از خم زلف چهره بنمایی / خورشید برآید از شب یلدا"(قاآنی). " دلم به زلف وی از هرطرف‌ که روی نمود / سیاهی شب یلدا ورا زمام‌ گرفت"(قاآنی). " رایت شه گفت من آن آیت فتحم‌ که هست / طره رخسار نصرت پرچم یلدای من(قاآنی). " زلفش به چهره چون شب یلدا بر آفتاب / یا عکس پر زاع بر اوراق یاسمین(قاآنی). " بمان که فلسفه این شب دراز این است / که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم"(سعید بیابانکی). " در زرد و سرخ شام و شفق بوده‌ام کنون / تن را به عودی شب یلدا برآورم"(محتشم کاشانی). " شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد / در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد(وحشی بافقی). " گفتمش با عارضت زلفت تناسب از چه یافت / گفت ماه روشن است این و شب یلداست آن"(ابن حسام خوسفی). " ز ظلمت شب یلدای زلف خویش مرا / به نور طلعت رخشنده روشنایی بخش"(ابن حسام خوسفی). " درازای شب یلدای هجران / مپرس از من از آن مشکین رسن پرس(ابن حسام خوسفی). " ز انوار ریاحین باغ و بستان گشته سرتاسر / منور چون عبادتگاه راهبانان شب یلدا(رشیدالدین وطواط). " همه ایام داعی از عنا شب‌های یلدا شد / به از مدح تو صبحی نیست این شبهای یلدا را(رشید الدین وطواط). " ز انوار ریاحیین باغ و بستان گشته سرتاسر / منور چون عبادتگاه راهبانان شب یلدا(رشیدالدن وطواط). " هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا / که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست"(امیر خسرو دهلوی). " با بهار رخت تواند گفت / شب یلدا که روز نوروزم"(انوری). " تا در سر زلفش نکنی جان گرامی / پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد"(خواجوی کرمانی). " هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک / کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود"(خواجوی کرمانی). " مهره مهر چو از حقه مینا بنمود/ ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود"(خواجوی کرمانی). " شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری / که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا(سلمان ساوجی). " تو جان لطیفی و جهان جسم ‌کثیف است / تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا"(امیر معزی). " به صبح رخ همچون شب تار / ز مو ریختی مشک تاتار"(عارف قزوینی). " درازی و تاریکی ای یار / ای پری روی عنبرین موی // زلف از شام یلدا گرفته / کارم آشفتگی ها گرفته"(عارف قزوینی). " روز را نیست خطر از شب یلدا چندان / که تو از زلف بر آن صبح بناگوش کنی"(آشفته شیرازی). " اگر تو پرده بگیری زچهره در شب داج / چو روز عید شمارم شبان یلدا را"(آشفته شیرازی). " یاد خاک مرقدت تا سجده گاه دل شده / هست نور جبههی صبح از شب یلدای من"(جویای تبریزی). " کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد / خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت"(هوشنگ انتهاج). " شوم از شام یلدا تیره‌تر بی / درد دلم ز بودردا بتر بی // همه دردا رسن آخر بدرمون / ز درمان درد ما خود بی اثر بی"(بابا طاهر). " ای لعل لبت به دلنوازی مشهور / وی روی خوشت به ترکتازی مشهور"(عبید زاکانی). " با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل / همچون شب یلدا به درازی مشهور"(عبید زاکانی). " بی زلف تو قصه ای است ما را مشكل / همچون شب یلدا به درازی مشهور"(عبید زاکانی). " دوشینه شبم بود شبیه یلدا / آن مونس غمگسار نامد عمدا // شب تا به سحر ز دیده دُر می‌سفتم / می‌گفتم رب لاتذرنی فردا"(مهستی گنجوی). " رویت ز جنت آیه ای، مویت ز شب پیرایه ای / هر صبح رویت سایه ای ، از شام یلدا "ریخته(ادیب الممالک). " شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب كاری / كه من روزی نمی بینم، خود این شب های یلدا را"(سلمان ساوجی). " روز فراق تو كه نبینم جمال تو / با من حكایت شب یلدا كند همی"(ادیب صابری). " من از روز جـزا واقـف نبـودم / شــب یلـــدای هجــران آفریـدنـد"(فروغی بسطامی). " ما حال خویش را بی سرو بی پا نوشته ایم / روز فراق را شب یلدا نوشته ایم"(نظیری نیشابوری). " جز به شادی نرسد زلف بلند یلدا / به تمنای شب خاطره در دستانت"(جواد مزنگی). " من از شبهاى بى‏فرداى يلداوار مى‏آيم / كه شمعش شاهد شعر و سرود اشكبارم بود"(باقر رمزی). " یلدا شد و ما چشم براه رُخ یاریم هنوز / دل‌خون چو اناریم و به سَر فکر بهاریم هنوز"(میلاد سلطانی). " یک شب از اینهمه شب تا به زمستان باقیست / مثل گیسوی تو ، آن شب به دارازا بکشد // سخن از سلسله موی تو ناب است ولی / ترسم این صحبت موی تو به فردا بکشد"(جواد مهدی پور). " یلدا شب بلند غزلهای مشرقی است / میلاد هر ترانه زیبای مشرقی است"(مستشار نظامی).
بعضی از شاعران هم برای بیان شکوه از طولانی شدن و تیرگی احوال به یلدا اشاره می کنند:
" شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست / گریه های سحرم را اثری پیدا نیست // هست پیدا که به خون ریختنم بسته کمر / گرچه از نازکی او را کمری پیدا نیست"(محتشم کاشانی). " به طول طاعت ترسندگان ز صبح نشور / که روی خواب نبینند در شب یلدا(محتشم کاشانی)." مَه من شام غمت را سحری پیدا نیست / آه از این غم که ز مهرت اثری پیدا نیست"(فضولی). "/../ صحبت حکام، ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید"(حافظ). " برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد / که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم"(سعدی). " باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود"(سعدی). " هنوز با همه دردم امید درمانست / که آخری بود آخر شبان یلدا را"(سعدی)." گر نیابد خوی ایشان درنیابد خلق را / روز روشن در بر دانا شب یلدا شود"( ناصرخسرو)." قندیل فروزی به شب قدر به مسجد / مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا"(ناصرخسرو). " شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک / تابنده روز را شب یلدا کند همی"(مسعود سعد سلمان). " شب نیکو سگال او شده چون روز رخشنده / چنان چون روز بدخواهش شده همچون شب یلدا"(مسعود سع د سلمان). " کرده خورشید صبح ملک تو / روز همه دشمنان شب یلدا"(مسعود سعد سلمان). " ایزد دادار مهر و کین تو گویی / از شب قدر آفرید و از شب یلدا // زانکه به مهرت بود تقرب مومن / زانکه به کینت بود تفاخر ترسا"(امیرمعزی). " ای جهانداری که گر خورشید عقلت نیستی / روز خلق از تیرگی همچون شب یلداستی(امیر معزی)." چون هوا را تیره گرداند غبار لشکرش / روز روشن بر مَعادی چون شب یلدا بود"(امیر معزی). " چو درد من سری پیدا ندارد / شب یلدای من فردا ندارد"(عطار). " گر آن کیخسرو ایران و تور است / چرا بیژن شد اندر چاه یلدا"(خاقانی). "همه شب‌های غم آبستن روز طرب است / یوسف روز، به چاه شب یلدا بینند"(خاقانی)." در شب یلدای بخت من نیارد شد سفید / گر ید بیضا نماند از گل صبح آفتاب"(صائب نبریزی). " مردان نظر سیاه به دنیا نمی‌کنند / روز سفید خود شب یلدا نمی‌کنند"(صائب تبریزی). " بیدار شو که در شب یلدای نیستی / در پرده است چشم ترا طرفه خواب‌ها"(صائب). " کوته نمی‌شود شب یلدای غربتم / گر دست من به دامن صبح وطن رسد(صائب). " زلف ماتم دیدگان را شانه ای در کار نیست / دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من"(صائب). " آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان / آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است"(صائب). " می كند زلف دراز تو با دلهای حزین / آنچه با خسته روانان شب یلدا نكند"(صائب تبریزی)." روزهای تیره بر شب‌ها فزود / عمر من شد یک شب یلدای عشق(فیض کاشانی). " عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون / نازم عقوبت شب یلدای خویش را"(وحشی بافقی)." روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخ / حامله دارد به سد ماتم شب یلدای من"(وحشی بافقی). " رتبه عرفان شود شام فنا روشنت / قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب"(وحشی بافقی). " هم به صبر از شب یلدای فراقت روزی / دل محنت کشم امید نجاتی دارد(حکیم نزاری). " کی بشارت نامه روز آورند / وین شب یلدا به پایان کی رسد"(حکیم نزاری). " قسمت من بین و روزی رقیب / روز عید او را، شب یلدا مرا"(حکیم نزاری). " مگر خود این شب یلدا به روز دانم برد / کدام یلدا کاین شب هزار چندان است"(حکیم نزاری). " کس نداند غم خسرو مگر آن کس که مباد / بی چراغی بود اندر شب یلدا مانده"( امیر خسرو دهلوی). " بر رخ تو که آفت جان منست / از شب یلدا سپه آورده‌ای"( امیر خسرو دهلوی). " چشم جان را سرمه اش اعمی کند / روز روشن را شب یلدا کند(اقبال لاهوری). " روز پهلوی شب یلدا زند / خویش را امروز بر فردا زند"(اقبال لاهوری). " اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع / با شب یلدا در آویزم چو شمع"(اقبال لاهوری). " نور رایش تیره شب را روز نورانی کند / دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند"(منوچهری). " شب محنت من ز امداد فکرت / درازی شب‌های یلدا گرفته"(انوری). " آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن / صد شب یلداست در هر گوشه زندان ما"(عرفی شیرازی). " من از روز جزا واقف نبودم / شب یلدای هجران آفریدند(فروغی بسطامی). " اکنون مرا که شام جوانی صبوح کرد / شب‌های رنج چو شب یلدا دراز شد(قاضی حمیدالدین)." تا بدشواری دهد جان خصمت از بخت سیاه / روز عمر کوتهش رنگ شب یلدا گرفت(اهلی شیرازی). " دور است کاروان سحر زینجا / شمعی بباید این شب یلدا را"(پروین اعتصامی). " ای سایه ، سحرخیزان دلواپس خورشیدند / زندان شب یلدا بگشاییم و بگریزیم"(هوشنگ ابتهاج). " ز سودای جمالت عارف شهر / چو من دیوانه و شیداست امروز // غنیمت دان حضور نعمت الله / که دشمن را شب یلداست امروز"(شاه نعمت الله ولی).
به نظر می رسد بعضی شاعران با نظر منفی به یلدا نگریسته اند و بعضی با نظر مثبت و عاشقانه. البته در این بین سعدی شیرین سخن، حضرت حافظ، پروین اعتصامی، صائب تبریزی و ابتهاج با نظری دوگانه به یلدا نگریسته اند. در این جستار، صائب و قاآنی بیشترین سروده را در ارتباط با شب یلدا دارند. ("جستارهای ادبی دکتر مظفر جوینی" ، موسسه علمی فرهنگی جهانکده). برای ماندگاری آیین یلدا و پاسداشت روز زایش مهر. - 30 /9 / 1401
شب یلدا ی خوش 605
شب یلدا چه خوش است لعل گهرباری تو عطـر یلدایی آن زلف پرسـتاری تو
به مظفـر شــب یلدا مِی چنـد ســـاله بداد در دل میکده آن سا قی در باری تو
بــاده ازخمــره ی یلـدا به میـان آر و بـبین رندی و مستی من ازپی آن کاری تو
دی فرا می رسـد از ره ز پس مستی شب روز زاییدن مهـر وگهه هوشـیاری تو
قهـرمان مــادر مهپار فلک زاده ی مــهـر هدیه ای بردل من نعمت مهپاری تو
چشـم یلدا صفتت چون به درازای نگاه به چَهه دیده برد یوســف بازاری تو
زلف شـبدیز تو بر چهره ی سیمین مَهت شــد هـلال مَه نــو، اخــتـر بیداری تو
گرمی این شــب یلدا ز حــضور تو بوَد چـاره ی سردی دی موهبت جاری تو
قصه ی این شب یلدا نه همین یکشب وبس عمر من در خـم یلدای تو، با یاری تو
مرغ دل را به تو بسپرده ز یلدای نخست خسته ی سینه ام از چشم کمانداری تو
دی پرسـتار بهار است و پرستوی صبور
این صـبور دل مــن مخـلص دیداری تو
(مظفر جوینی- تهران، شب یلدا 30 /9/1401 - شب همدلی بر همگان مبارک باد- با احترام- موسسه علمی فرهنگی جهانکده )


2