یون فوسه شاعر نروژیآقای "یون فوسه" به عنوان بزرگترین نمایشنامهنویس معاصر نروژی و یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان زنده دنیا شناخته شده است، که توانست در سال ۲۰۲۳ میلادی، به عنوان صد و شانزدهمین برنده نوبل ادبیات، این مهم را به دست بیاورد. وی این جایزه را «برای نمایشنامهها و نثرهای بدیعش که صدای ناگفتنی را میدهد» به دست آورد. آکادمی سوئدی نوبل در جریان اعلام این نویسنده به عنوان برنده نوبل ادبیات امسال، از کتابهای «دیگر نام»، «من چیز دیگری است» و «نام جدید» که در فاصله سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ منتشر شدند به عنوان دستاوردهای بزرگ فوسه یاد کرده است. همچنین "آندرس اولسون" رئیس کمیته نوبل در قالب بیانیهای ضمن مقایسه فوسه با نویسندگانی همچون "ساموئل بکت"، "توماس برنهارت" و "گئورگ تراکل"، این نویسنده نروژی را به عنوان فردی توصیف کرده که پیوندهای زبانی و جغرافیایی را با تکنیکهای هنری مدرنیستی ترکیب میکند. او کارنامهی ادبی قابل توجهی از جمله ۴۰ نمایشنامه، چندین رمان، شعر، مجموعه مقاله، کتاب کودک و ترجمه دارد، و یکی از پر اجراترین نمایشنامهنویسان اروپا محسوب میشود. یون فوسه در سال ۱۹۵۹ میلادی، در غرب نروژ به دنیا آمد، دوران کودکی را در ساحل دریا قد کشید و بالید و در برگن به مدرسه و دانشگاه رفت و جامعه شناسی و فلسفه خواند. منتقدان صاحب نام و محققان بسیاری درباره یون و آثارش کتاب ها و رساله های زیادی نوشته اند، آن چنان که حجم آنها از آثار خود یون افزون تر است. فوسه نخستینبار در سال ۱۹۹۹ میلادی به دنبال اجرای نمایشنامه «کسی میآید» در پاریس به شهرت رسید. او پیش از نوشتن نخستین نمایشنامهاش، ۱۵ سال رمان، داستان و شعر برای کودکان نوشته است. وی به درخواست یک کارگردان جوان نروژی کای یونسن، در سال ۱۹۹۴ نمایشنامه «و ما هرگز از هم جدا نمیشویم» را نوشت. سال ۱۹۹۶ برای «کسی میآید» موفق به دریافت جایزه ایبسن شد. او زبان تئاتری را در اواخر قرن بیستم متحول کرد و نگاهی نو به آن بخشید. ویژگی منحصر به فرد در آثار فوسه، زبان و فرم روایی اوست. او در نمایشنامههایش از شیوهای شاعرانه استفاده میکند، او کلمات را به صورت پلکانی و متقاطع مینویسد، تقریبا شبیه شعر نو، که همین ویژگی او را از بین دیگر نمایشنامهنویسان هم عصرش متمایز میکند. آثار عظیم او که به زبان نروژی نینورسک نوشته شده و ژانرهای گوناگونی را در بر میگیرد، شامل انبوهی از نمایشنامه، رمان، مجموعه شعر، مقاله، کتاب کودکان و ترجمه است. اغلب آثار فوسه در ایران، با ترجمه "محمد حامد" در نشر نیلا منتشر شده است، نشر شباهنگ و نی هم آثاری از او منتشر کردند. از آثاری که از این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شده است میتوان به دختر با بارانی زرد، کسی میآید، مجموعههای نمایشی سگهای مرده و صورتهای مرگ، دخترک روی مبل و زمستان، و هرگز جدا نمیشویم، شب آوازهایش را میخواند، اسم، دیدار، سایهها، بیدار و خواب، آنجا، بنفش، ساکالا و آزادی اشاره کرد. ▪نمونهی شعر: (۱) [A human being is here by Jon Fosse] … A human being is here and then disappears in a wind that vanishes inwards and meets the rock’s movements and becomes meaning in always new unity of what is and what is not in a silence where wind becomes wind where meaning becomes meaning in lost movement of everything that has been and at once is from an origin where the sound carried the meaning before the word divided itself and since then never left us But it is in all past and it is in all future and it is in something that doesn’t exist in its vanishing border between what has been and what shall come It is infinite and without distance in the same movement It clears up and disappears and remains while it disappears And it lights up its darkness while it speaks of its silence It is nowhere It is everywhere It is near It is far and body and soul meet there as one and it is small and as big as everything that is as small as no thing and where all wisdom is and no thing knows in its innermost self where nothing is divided and everything is at once itself and everything else in the divided which is not divided in endless boundary The way I let it disappear in obvious presence in vanishing motion and walk around in the day where tree is tree where rock is rock where wind is wind and where words are an incomprehensible unity of everything that has been of everything that disappears and thus remains as conciliatory words ◇ برگردان فارسی: [یک انسان اینجاست] یک انسان اینجاست و سپس غیب میشود در درون خود همراه با باد ناپیدایی که میوزد و ملاقات میکند با تکانههای صخره و در میآید به شکل معنا در وحدتی همیشه تازه در سکوت محض از آنچه هست و آنچه نیست جایی که باد باد میگردد جایی که معنا معنا مییابد در حرکتی بیاختیار از همه آن چیزهایی که بوده است و به یکباره است از یک منشأ جایی که صدا، معنا را با خود میبرد پیش از آنکه کلمه خودش را بشکند و تقسیم کند و دیگر از آن پس هیچگاه ما را ترک نخواهد اما، آن در تمام گذشته و در تمام آینده جاری است و آشکار است در چیزی که نیست چیزی در مرز محو شدن میان آنچه بوده و آنچه خواهد شد آن نامتناهی و بدون فاصله است در همان حرکت پاک و محو میشود و آنجا میماند در حالی که ناپدید میگردد روشن میگردد تاریکیاش در حالی که سخن میگوید از سکوتش هیچ جا نیست همه جا هست نزدیک است دور است و جسم و روح به هم میآمیزند و یکی میشوند و کوچک است تا اندازهایی بزرگ بسان هر چیزی که هست به کوچکی هیچ چیز و همه حکمت در آنجا است و هیچ نمیداند در درون خود جایی که هیچ چیز تقسیم نمیشود و همه چیز به یکباره خودش میگردد و هر چیز دیگری در آن تقسیم شده که تقسیم نمیشود در مرز بیپایان طوری که اجازه دادم ناپدید گردد در حضور آشکار در حرکت ناپدیداری حالا بیا و در روشنا قدم بزن در جایی که درخت درخت است جایی که صخره صخره است جایی که باد باد است و جایی که کلمات در یک وحدت گنگ (نامفهوم) هستند از همه چیزهایی که پیش از این بوده است از هر چیزی که ناپدید میشود و همچنان باقی خواهد ماند به شکل کلماتی آشتی دهنده. ▪ترجمه: #سعید_جهانپولاد گردآوری و نگارش: #زانا_کوردستانی
|