نگاهی دقیق به جریان زلال(3) نگاهی دقیق به جریان شعر زلال ( بخش سوم ) ج- « زلال » سبکی جدید و بی نظیر است. ادامه ی مطلب قبلی: 3- استعداد خروج از ساختار فردی زلال را اگر فقط اینجانب می نوشتم به عنوان سبک فردی اینجانب شناسانده می شد. مثلاً می گفتند: « زلال » سبک شعری دادا بیلوردی می باشد، اما وقتی که رایج می شود و به غیر از بنده کسان دیگری هم می نویسند، از فردیـّت خارج گشته و به سبک گروهی ارتقاء پیدا می کند و در صورت فراگیری از محل تولّدش نیز به عنوان سبک جهانی معروف می گردد. دقّت داشته باشید: زلال در حالی رایج می شود که قبلاً در ادبیّات هیچ کشوری نظیر نداشته و اولین بار در ایران و در تاریخ دوم بهمن 1388 هجری شمسی متولد شده است. نسل آینده نخواهد گفت که : دادا بیلوردی نسل آینده خواهد گفت: مشهورترین زلالسرایان سبک زلال فلان کس ها هستند. طبیعتاً وارد شدگان بر عرصه ی زلال به دو گروه تقسیم شده اند: الف- عدّه ای وارد بر عرصه ی زلال می شوند و زورشان را می زنند و به دلایلی مختلف از میدان خارج می گردند. ب- عدّه ای وارد بر عرصه ی زلال می شوند و با قدرت و مهارت تمام در این میدان بزرگ به هنر نمائی ادامه داده و پخته تر می گردند. بنابر این آنچه صرفاً مدّ نظر نسل های آینده خواهد گشت گروه دوم است. 4- شور انگیزی شور انگیزی یکی دیگر از اخلاق منحصر به فرد شعر زلال است. صعود و نزول منظم موسیقییائی سطور شعر زلال، به هیجان و شور انگیزی شعر می افزاید. شور انگیزی در شعر زلال از اخلاق و رفتار بخصوص این سبک است. اگر در بررسی سبک های ادبی ، رفتار و خصوصیات ویژه ی یک شعر مدّ نظر است ، پس این رفتار بخصوص نیز می تواند به عنوان برهان در اثبات سبک بودن زلال باشد. در زلال های عروضی، شور کلام بطور مرتب صعود نموده ، در سطر مادر به اوج خود می رسد و سپس در همان ترتیب بصورت قرینه نزول پیدا می کند که این رفتار و عادت مختص سبک زلال بوده و قبل از دوم بهمن 1388 در هیچ سبک ادبی دیده نشده است. 5- تحرّک تصویر و تخیل در حدّ ماوراء نزول و صعود منظّم سطور زلال عروضی در طبع شاعران پر شور مشتاق به ماوراء ، خود بخود منجر به خلق آثاری دارای تصاویر متحرک درونی و عارفانه می گردد که این هم جزئی از اخلاق منحصر به فرد شعر زلال است. بنابر این شعر زلال جان دارد. حرکت خود شعر زلال از تبریز به سوی تهران با عنوان « نامه ی دادا بیلوردی به استاد شفیعی کدکنی » مصداق این عمل است. اخلاق شعر زلال به دلیل حسّاسیّت قالبش، نوعی تمرکز حواس معرفتی در خلوت برای روح ایجاد نموده و صاحب کلام را وادار می کند تا با مخاطبش شفّافتر باشد. به عبارتی، شاعر خودش را در پشت تصاویری مشجّر و استعاره هایی کدر پنهان نمی کند و سعی بر این دارد که با استعاره ها و بیان و تصاویری شفاف، نگین کلامش را به انگشتر قابل فهم و درک در خور مقام آدمیّت به نمایش گذارد. 6- شفافیّت منحصر به فرد محتوا خیلی ها شفافیّت موضوع را با سادگی متن عوضی می گیرند و خیال می کنند که شعر باید همیشه با تصاویر و استعاره های پیچیده ای همراه باشد. در حالی که می توان در یک نثری کوتاه، تصاویری گنگ به کار برد و بر محتوای پیام لطمه زد. گاهی وقتها شفّافیت یک محتوای بدون آرایه های پیچیده، چنان لذتبخش می شود که با کل دیوان اشعاری برابری نموده و زبانزد مردم می گردد. مثلاً حافظ ، غزلی را چنین شروع می کند: گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو، گفتا اگر بر آید می بینیم که در شعر فوق خبری از کلام آرایه دار و استعاره ی خاصّی نیست اما در این گفتگوی ظاهراً ساده چنان جذّابیتی هست که آدم را بر دنیای شعر شیفته می کند و باعث این جذابیّت نیز وجود موسیقی کلام و وزن قالب در شعر فوق میباشد. اما در جای دیگر هم می بینیم چنین شروع می کند: ای پسته ی تو خنده زده بر حدیث قند مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند... مستحضرید که علاوه از بهره گیری از وزن و موسیقی داخلی و بیرونی، از آرایه هم برخوردار است. و هرچند که از آرایه هم برخوردار است اما از لحاظ شیوائی و لذتبخشی به بالایی نمی رسد. منظور از آوردن مثال این است که ، بدانیم شفّافیت در کلاسیک نیز هست و این شفافیت خود حسنی نسل پسند میباشد. و منظور بنده از سادگی و شفافیت این نیست که شعر خالی از آرایه باشد. اما اگر توجه فرمایید شفافیت عالم کلاسیک با شفافیت عالم زلال، متفاوت است: شفافیت در کلاسیک همراه با یک وحدت خاص ارگانیکی و یک دستی وزن و موسیقی همراه است اما در زلال این چنین نیست. بلکه صعود و نزول ریتم کلام در زلال، نگین زلال را بیشتر سایش می دهد. مثلاً جناب لولی وش، یکی از زلالهای پیوسته اش را چنین شروع می کند: غمگین ترین شادم پَـر بستــه ام هـر چنـد آزادم من عاشقم، یعنی که حالی گیج و گم دارم ویـران، ولــــــی انـگار آبــادم آرام و فـــــریـــادم در قطعه ی فوق، سادگی موضوع را تنها موسیقی کلام لذّتبخش کرده است و آرایه ای جز « نوعی پارادوکس » به چشم نمی خورد. اما در زلالی دیگر هم از سادگی خارج شده، چنین شروع می کند: چه وحشتناک خوبی تو! شبیــــه آفتـــاب بــــــی غـروبی تــو بلنـدای نـگاهت ظهــــر مــــرداد است و آتـشبـــار نباشی می رود از چشم سو بی تو نـدارم آبــــرو بــی تــو! اینجا هرچند که شعریت از سادگی خارج شده اما آرایه ها و تصاویرش همچنان شفافیت خود را حفظ کرده است. شفافیت محتوا با استعاره و پیام و تصاویری زلال، که با نوعی موسیقی کلام بی نظیری همراه است. شکل درونی شعر را نیز از هنجار کلاسیک خارج کرده و عالم خاصّی را نمایان می سازد و این عالم ، عالمی عجیب و هیجان انگیز است و موسیقی اش در عاشقانه ها و عارفانه ها نوعی دیگرگونی های محظوظ کننده ای را سبب می گردد. سادگی در زلال به همراه آرایه ای زیباست که در موسیقی خاص زلال ذوب شده باشد. به قطره ای از داخل نامه ام به استاد شفیعی کدکنی توجه فرمایید: اگر من ساده می بـارم اگـر در یک نـگاه صاف،بسیــــارم ز تأثیــرات رقص نـرم در بـاغ شقایـق هاست که اینبار ارغوان عشق می کارم سمن بازی به سر دارم زلال فوق تصویری بالفعل است که بالقوّه اش نیز در حافظ چنین نمایان می گردد: ارغـوان جـام عقیقی بـه سمن خـواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد شعری که وزن دارد و با موسیقی کلام همراه است، یا ساده بوده و لذتبخش بودنش نیز در همان سادگی آن است ( مثل : گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید.... ) و یا اینکه دارای آرایه هایی است که لذت را برای مخاطب متفاوت می کند. لذا آرایه ها و تصاویر در زلال، جمع و جور ترند اما با نوعی موسیقی کلام که در کلاسیک نظیر ندارد، همراه هستند و این موسیقی بر شفافیّت موضوع می افزاید. مثال: آقای چهارتنگی در جایی زلال پیوسته را چنین شروع می کند: کوفه در غوغا شرمگین آب از لب مولا می گدازد مثل آتش در نیستان ،درد؛ سینه ام می سوزد از داغی که دارد لاله از صحرا..... شاعر در اینجا، علاوه اینکه از تصویر و آرایه ها بهره مند می شود، در صعود منظم موسیقییائی، ذهن مخاطب را با نوعی نرمیّت تدریجی به سوی صحرای ماجرا ، هدایت می کند. شرمساری آب از لب، گداختن درد و گداختن سینه از داغ لاله در صحرا از جمله تصاویری هستند که به شفافیت هرچه بیشتر تصویر سوار بر موسیقی کمک می کنند. عرض کردم همیشه و همه وقت، سادگی و خالی بودن از استعاره در محتوای شعر نمی تواند دلیل بر ضعیف بودن آن شعر باشد. شما به شروع جناب حافظ شیرازی در غزل زیر دقت فرمایید: دردم از یار است و درمان نیز هم دل فـدای او شد و جـــان نیز هم خـال او حـالـم پـریـشـان می کند و آن سـر زلف پـریـشان نیز هم.... شعر فوق، شرح حالی است بسیار طبیعی و ساده . اما شاعر،رشته ی کلام را چنان هنرمندانه در دست نگهداشته که هم در آهنگ ردیف و هم در موسیقی قوافی و هم در آهنگ داخلی کلام ، لذّت بخصوصی را بر مخاطب انتقال داده و مخاطب را بی نیاز از استعاره و تصویر می سازد. از طرف دیگر، به زلالی از سرکار خانم پروفسور ثریا حکیم آوا ( محقق و استاد ادبیات دانشگاه تاجیکستان) توجه فرمایید: پنـجره ام بـاز شد مـرغ ِ دل، آمـاده ی پرواز شد می روم اکنون بـه تماشای پس ِ پنجره صفحه ای از زندگی آغاز شد عشق مرا ناز شد در زلال فوق، هرچند که محتوا بصورت ساده جلوه گر است اما عبارتها چنان استادانه به رشته ی کلام چیده شده اند که رقص واژه ها با نرمیّت خاصّی تظاهر کرده و تصویر لذتبخشی را در عالمی شفاف ایجاد می نماید. به عبارتی لذت موسیقی خاص کلام ، مخاطب را از استعاره و تصویر بیجا بی نیاز می سازد. بنابراین «شفافیّت منحصر به فرد به همراه موسیقی» یکی از دلایل سبک بودن جریان زلال است. سادگی و شفافیت در شعر زلال، به همراه آهنگ منحصر به فردی است که نظیرش در شعرهای شفاف هیچکدام از سبک های گذشته نبوده است. موسیقی خاص زلال که از سطور قرینه و سطر مادر نشأت می گیرد ، نگین محتوا را شفافتر می سازد. اصلاً خاصیّت قالب زلال این است. محتوا را می ساید. کلام را می ساید. تصویر و استعاره را می ساید و این حالت، باعث درخشندگی موضوع می گردد. شعر زلال، نگین شعر است. هر قدر رویش دقت شود آنقدر بر جلایش افزوده گردد. امروز اگر بخواهیم در ترویج لذت موسیقی دخیل بوده و بهترین کادوها را برای نسل آینده تدارک ببینیم باید تنبلی را کنار گذاریم و از عادت در منظوم و منثورهای سبک های گذشته در آییم و بطور هنرمندانه بر خلق شاهکارهایی در شعر زلال همّت گماریم. زلال، در عصر حاضر یک سبک بی نظیر جهانی است حتی اگر در کل جهان، فقط سه نفر طرفدار داشته باشد. زلال شاعری هنرمند به میدان می طلبد نه نثر نویسی که سر پیر زنی را به دور از اندیشه و هدف و پیام، به جنگلی تشبیه نماید و دیگران نیز به اندازه ی تعداد موهایش برایش تفسیر بنویسند. زلال، زرنگی و هنر و استعداد و تمرین و زحمت می خواهد. شاعری که به بهانه ی تصویر سازی در نثر، حتّی حوصله ی تمیز کردن لای ناخن های دستش را هم ندارد به درد سبک زلال نمی خورد. بنده معتقد نیستم که همه ی مردم، زلال نویس باشند. عدّه ی کمی زلال نویس واقعی باشند و بقیه لذّت ببرند. مگر از هم عصرهای حافظ شیرازی چند دیوان از غزل باقی است؟! زلال نیز همینطور. به مرور ستاره هایی وارد عرصه ی زلال می شوند که مسلماً چند تایی از آنها، درخشانترین خواهند شد. شفافیّت منحصر به فرد به همراه موسیقی منحصر به فرد، در زلال، حاصل نتیجه ی نزدیک به 200 نوع ریتم است که بر زلال نوشته ام. هر کدام از آن ریتم ها لذت بخصوصی دارند و در صورت حمل کلام نیز تخیّل درخشانتری را برای مخاطب منتقل می نمایند. عین حالت در سبکهایی مثل سبک خراسانی نیبست. مثلاٌ اگر در سبک خراسانی ساده گویی هست در عوض موسیقی ساختارش با سبک های قبل از خودش فرق نمی کند و شفاف گویی را در همان وزنی دارد که دیگر سبک ها داشته اند. گریز از گنگ بودن ، صداقت در جامعه، شفّافیت پیام و انتقال اندیشه بصورت رُک و پوست کنده، از رفتارهای ذاتی شعر زلال است و « زلال » در زبان و بیانی شفاف در آغوش ریتم هایی رندانه، و با رقصاندن واژه ها در مدلی جدید، نگاه تازه ای بر عشق می گشاید: درد، زميـنگير شد خانهی عقلم غل و زنجير شد آمـدهای پـاکتـــر از بـارش ِاشک ِخـــدا غسل ِدلت کـردم و اين آدم ِتن، يک شبـه تطهير شد کوچهی آغوش ِمرا ريسه شدی با تنت نور در اين کوچه فراگيـر شد خندهات اکسير شد * حالـم عجب ناب شد حالت چشمان تو را قاب شد حال من از حالت چشمان تو حالت گرفت ماهتـر از مـاه رسيـدی و شبــم يکسـره مهتـاب شد اشک سراسيمه وضو ساخت برای نمــاز سينهی تو مرمر ِمحـراب شد لحظه چه بیتاب شد! * من به کجا میروم عاشقم از خويش رها میروم سوختـهام، ساختهام بار ِدگر خويش را بـــار دگر، بـــار دگـر، بــــــاز بـه دنبال بــلا میروم باز کنيد ايــن در ِفرسودهی انسانـیام بیتن و بیشال و قبـا میروم بیسر و پا میروم «لولی وش» ( شعر زلال بر ضد رشوه): فـرياد ازيـن عمل اين كه نموده اي تو باز حل رشوه،درون ِچائي ِ زهد ِپر از ريا در اعتقاد و باور مخلوق كـه آورده اي خلل آيا نماز را به چه قيمت فروختي ؟! حرمت نگاهدار بـر ملل اي سست و مبتذل! « دادا » و یا از پندهای رُک: به سوی شر نروی همیشه عاشق خطر نروی شکار کـرد نگاهت اگـــر گل سمنـی به خیش قدرت کمر نروی چو گاو نـر نروی « دادا » ادامه دارد.... خادم اهل قلم دادا بیلوردی تبریز – هشتم اردیبهشت 1392
|