نگاهی دقیق به جریان زلال (3) نگاهی دقیق به جریان شعر زلال ( بخش سوم ) ج- « زلال » سبکی جدید و بی نظیر است. تعریف سبک لغت « سبک » در اصل یعنی : قالب ریزی فلزات و ریخته گری و همچنین به معنای روش و طریقه است. اما این معنا در مقوله ی شعر نیاز به تشریح دارد. سبک در شعر یعنی: روشی که منحصر به فرد باشد و شعر با آن روش، نوع خودش را بشناساند و یا به عبارتی : سبک در شعر عبارت است از طریقه ای که سروده،با آن خودش را از دیگر شعرها در جهان ادبیات متمایز گرداند . بدیهی است که طریقه به مرور زمان رایج می گردد. زبان و بیان یک شعر، آرایه های یک شعر، پیام یک شعر، موسیقی یک شعر ، ساختمان یک شعر، محتوای یک شعر و نحوه ی تأثیر گذاری یک شعر از جمله عواملی هستند که هر کدام به تنهایی می تواند دلیلی بر سبک بودن آن شعر باشد. از جمله ی عواملی که می توانند دلیلی منطقی بر سبک بودن زلال باشند به شرح زیر هستند: 1-هنجار شکنی در موسیقی شعر بطور کلّی موسیقی شعر زلال با موسیقی انواع نثر و نظم سبک های ادبی دنیا بویژه سبک های چهار دوره ی ادبیات فارسی و سبک های ادبیات عرب و ترک، کاملاً متفاوت است. موسیقی در سبک های قبل از ظهور شعر زلال، از دو حالت خارج نیست. یا روی بیت و مصاریع همطول سوار است و وحدت در ریتم ها بطور همدست و عمودی حفظ می گردد و یا روی سطرهای نا منظم نثر سوار است که موسیقی در نثر، به دلیل کوتاه و بلند بودن بی حساب سطرها لنگ می گردد. بنابر این « زلال» با نزدیک به 200 نوع ریتم ، هنجارهای فوق را شکسته و با نرمیت بخصوصی ایجاد شور می کند( zolal94.blogfa.com ) به عبارتی: در « زلال» نه نشانی از وحدت یکدست اوزان موسیقی ( نظم حاصل از بیت) دیده می شود و نه نشانی از نا منظّمی موسیقی ( نثر حاصل از کوتاهی و بلندی بی حساب سطرها ). نکته: طرح بهشت موسیقی زلال، قابل مقایسه با طرح جنگل موسیقی ( حاصل از نثرهای گوناگون غیر منظّم ) و طرح گلستان موسیقی ( حاصل از بیت و مصاریع همطول ) نمی باشد. دقّت: عامل جدا کننده ی سبک های ادبی از هم ، عدّه ای از رفتارها و اخلاقهایی است که در جریانی در یک عصر حاکم می گردد ( مثل زبان و بیان، تصویر و استعاره، موسیقی، ساختمان بیرونی و داخلی ، پیام ... ). لذا صرفنظر از دیگر موارد، همین یکی برهان (ایجاد دیگرگونی در موسیقی ) که رفتار ویژه ی « زلال » است، می تواند دلیل و برهانی محکم بر سبک بودن آن باشد. به عبارتی: عامل جدا کننده ی سبک های ادبی از هم ، رفتار بخصوصی است که یک سبک در دنیای ادبیات دارا بوده و با آن شناخته می شود. مثلاً اگر در بین مکتب های ادبی دنیا، رفتار دادائیسم ، « هرج و مرج » بوده و در بین سبک های چهارگانه ی ادبیات فارسی ، رفتار خراسانی، « سادگی خاصّ » آن است؛ « موسیقی خاص » در زلال نیز از این نوع عامل هاست که موجبات درخشندگی شعر زلال در بین سبک ها و مکتب های دنیا را فراهم می کند. موسیقی در زلال، به طور هماهنگ تا سطر مادر اوج می گیرد و در همان میزان با رعایت قرینه و با نرمیت تمام پایین می آید. این نوع دیگرگونی ، اولین رفتاری است که بعد از اسارت موسیقی در هنجار « بیت های منظوم کلاسیک » و « سطر های نا منظم منثور کلاسیک » در قرون متمادی به ظهور رسیده و حتّی با شکستن ساختمان نواهای یکسان سنّتی ، نوعی انقلاب ذر شورهای عرفانی را پی ریزی می نماید. بنده ظهور این جریان را بر ادبیات جهان تبریک عرض می کنم. فعلاً هرچند که « موسیقی زلال» در بین هنجارهای نظم و نثر کلاسیک، غریب جلوه می کند اما مطمئنّم که نسل آینده با خروج از عادتهای قرون متمادی، مانورهای جالبی را در این میدان وسیع به نمایش جهانی خواهند گذاشت. مستحضرید که بنده، تا به حال نزدیک به 200 نوع ریتم برای زلال تعریف کرده ام و شاید این تعداد در آینده،بیشتر هم بشود. موسیقی زلال برای هر نوع ریتمی نرمیّت نشان می دهد. دیگر لازم نیست که « مستفعلن » را برای « رجز » انتخاب کرد. در « مستفعلن » های زلال، می توان هم حماسی نوشت ،هم عرفانی، هم عاشقانه ، هم اجتماعی، هم ماورائی ، هم طنز و... لذا این هم یکی دیگر از خصوصیات ویژه ی شعر زلال در آغوش موسیقیِ هنجار شکنش می باشد. به عبارتی: لازم نیست که ریتم ها را جدا نموده و برای هر وزنی محدودیتی از لحاظ محتوا قائل باشیم. مثلاً شاعر زلالسرا می تواند در وزن « مفاعیلن » هم طنز بسراید، هم عارفانه بسراید، هم عاشقانه بسراید، هم نوحه بسراید، هم حماسی و .... این سبک تازه پا گرفته است و دارد با زمان رشد می کند. بدیهی است که به مرور زمان، دوستانی در عرصه ی شعر و موسیقی وارد میدان گشته و سایر خصوصیات نهفته در ضمیر این اسلوب را به دست خلاّق هنر نمایان خواهند کرد. سئوال: خروجی این همه ی حوصله به خرج دادن و دقّت و زحمات حاصل از رعایت دقیق قوانین و قواعد شعر زلال چیست؟ جواب: موسیقی سئوال: یعنی موسیقی اینقدر مهم است؟! جواب: آری، موسیقی در ادبیات، خیلی مهم است. سئوال: گفته اید دلایلی که زلال را « سبک » معرفی کرده عبارت از راز «2»، سطر مادر و سطور قرینه می باشد. آیا این نشانه های مربوط به ساختار بیرونی، چه ارتباطی با سبک بودن زلال دارد؟! جواب: برای اینکه عامل اصلی دیگرگونی موسیقی در شعر زلال ، همان سه مورد ( راز 2، سطر مادر و سطور قرینه ) می باشد. موسیقی در زلال نه یک خصلت فردی بلکه گروهی و ثابت می باشد. یعنی شاید زلالهایی از من با زلالهایی از جناب لولی وش و جناب خجسته و جناب چهارتنگی و جناب موسوی و جناب مطلوبی و خانم طلای کرمانی و خانم هروی و سایر عزیزان زلالسرا از لحاظ تصویر متفاوت باشند اما در یک موسیقی مشترک (که خاصّ زلال باشد) جلوه گری نمایند که این گروهی بودن خصلت در زلال، نشانی از « سبک» و فراگیر بودن آن است. 2- ساختار شکنی بی نظیر در ساختمان شعر آثار همه ی سبک های قدیم از دو حالت خارج نیستند: الف: نثر، که از خصوصیات ساختارشان نا منظمی در طول سطرهاست ( کوتاه و بلند کردن اختیاری سطور ). به عبارتی، طول سطورشان از روی حساب نیست و هرکس می تواند متناسب سلیقه نسبت به بازنویسی آن اقدام نماید. به چند مثال توجه فرمایید: مثال از سعدی: عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت من بنده امید آوردهام نه طاعت به دریوزه آمدهام نه به تجارت اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه مثال از خواجه عبدالله انصاری: الهی دعا بدرگاه تو لجاج است ، چون دانی که بنده به چه محتاج است. الهی عبداله کاش خاک بودی تا نامش از دفتر جهان پاک بودی. الهی همه از تو ترسند وعبداله از خود زیرا که از تو نیکی آید و از عبداله بدی. الهی اگر چه نور در عبادت است ، اما کار به عنایت است . الهی اگر چه شب فراق تاریکست دل خوشدارم که صبح وصال نزدیک است . الهی آنرا که خواهی آب در خوی او روانتر است و آنرا که نخواهی چه درمان است. الهی در اصطفاء در دامن آدم تو ریختی و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی ! از روی ادب ما بد کردیم ، اما در حقیقت تو فتنه انگیختی !!! استغفرالله و اتوب الیه.... مثالی از نیما یوشیج: قُقنوس، مرغ خوشخوان، آوازه ی جهان، آواره مانده از وزش بادهای سرد،بر شاخ خیزران، بنشسته است فرد.بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان. او ناله های گمشده ترکیب می کند، از رشته های پاره ی صدها صدای دور، در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه، دیوار یک بنای خیالیمی سازد. از آن زمان که زردی خورشید روی موج کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج بانگ شغال، و مرد دهاتی کرده ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم، شعله ی خردی خط می کشد به زیر دو چشم درشت شب وندر نقاط دور،خلق اند در عبور ... مثالی از عطار: ... پس ببردند تا بکشند، صد هزار آدمی گِرد آمدند، و او چشم گرد همه میگردانيد، و میگفت: «حق، حق، انا الحق». نقل است که درويشی در آن ميان از او پرسيد: «عشق چيست؟» گفت: « امروز بينی، و فردا، و پس فردا » آن روز بکشتند، روز ديگر بسوختند و سيم روز بر بادش دادند. مثالی از خواجه نظام الملک طوسی: شناختن قدر نعمت ایزد تعالی نگاه داشتِ رضای اوست، عَزَّ اسْمُهُ، و رضای حق، تعالی، اندر احسانی باشد كه با خَلق كرده شود و عدلی كه میان ایشان گسترده آید. چون دعای خلق به نیكویی پیوسته گردد، آن مُلك پایدار بوَد و هر روز زیادت باشد، و آن مَلِك از دولت و روزگار خویش برخوردار بوَد و بدین جهان نیكو نام بوَد و بدان جهان رستگاری یابد و حسابش آسان تر باشد كه گفته اند بزرگان دین كه: "المُلكُ بیقی مَعَ الكُفِر و لا بیَقی مَعَ الظُلمِ "، معنی آن است كه ملك با كفر بپاید و با ستم نپاید. ب: نظم، که از خصوصیاتشان وجود « بیت » و همدستی وزن در ساختار بیرونی می باشد ( چه بی قافیه و چه با قافیه ) مثالی از حافظ شیرازی: درین ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم گهی انگشت بـر دنـدان گهی سـر بـر ســـر زانو تنــاهــی الصبــر مذحلت بمأوی الاسد سـرحـان و طـارالعقـل اذغـنـت بـــوکــــر الــــورق غـــربـان بیـــــا ای طایـــر فــرخ بیـــــاور مــــژده ی دولـت عسی الایـــام ان یـــرجـعـن قـوماً کالذی کانــوا مثالی از نیما یوشیج: لیک ایـن آشیانـهـــا سراسـر بـر کف بـادهــا انــــــــدر آینـد رهروان انـــدر این راه هستند کاندرین غم به غم میسراینـد او یـکی نیـــز از رهـروان بـود و.... همه ی آثار منظوم کلاسیک از جمله رباعیات و غزلیات و قصائد و مثنوی و... که آجر دیوارهایشان از نوع « بیت » هست. (مراجعه شود به قسمت اثبات قالب بودن زلال در همین مقاله) نتیجه: با توجّه به مرقومات فوق واضح است که زلال نه در بین ساختارهای نثر کلاسیک شبیه دارد و نه در بین ساختار های نظم کلاسیک. پس بنابر این، اگر در ادبیات فارسی هم به چشم انصاف و عدالت بنگریم، « زلال » اولین سبکی است که بعد از چهار مرحله کلاسیک ( 1- سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی و دوره ی بازگشت ادبی ) ظهور می کند. نباید از روی این مسئله، به سادگی گذشت. وجود یکنواختی و یکدستی اوزان در قالب های منظوم چهار دوره ی فوق ، نوعی موسیقی های هماهنگ و یکنواخت را دنبال می کرد که این هنجار شکنی در چنین رفتاری دیگرگونی می آفریند. و از یک طرف هم کوتاه و بلند گشتن نا منظم سطور در موسیقی نثرهایی مثل مناجات نامه ی خواجه عبدالله انصاری و نمونه هایی از دوران ساسانیان و بخصوص ادبیات عرب که تدائی گر تکرار بی اندازه ی موسیقی در نثرهای چهار سبک فوق است، هنجاری یکسان آفریده بود که ظهور « زلال » چنین هنجاری را می شکند. اینک زلال چهار چیز دارد که ساختار هیچکدام از سبک های گذشته اعم از نظم و نثر ندارند. آن چهار چیز عبارتند از: 1- سطور قرینه 2- سطر مادر 3- راز «2» 4- شکل بیرونی قالب ( مثلث، لوزی، پنج ضلعی و شش ضلعی ) این خصوصیات، جزئی از رفتارهای منحصر به فرد است که باعث جدا شدن زلال از دیگر سبک های ادبی در جهان گشته و بی تأثیر هم نیست. ادامه دارد.... خادم اهل قلم دادا بیلوردی تبریز – هشتم اردیبهشت 1392
|