شعرناب

یادش بخیر


درود بر عزیزانم
قدیما که اینترنت نبود
جلسه شعر خوانی و بداهه گوئی بصورت گردشی اولین شب جمعه هر ماه
خونه یکی از عزیزان برگزار می شد چه صمیمیتی بود
اگه برای کسی اتفاقی پیش آمد می کرد همه در بد و خوبش شریک بودن
هیچ کس تنها نبود
ولی امروز .........
آگه شما هم مثل من خسته شدید به فکر اون روزای قشنگ باشید
همدیگرو پیدا کنید امروز جناب جوکار عزیز با من تماس گرفت
صدای گرم و پر احساسش بسیار لذت بخش بود
قدیما کولر و پنکه کم بود شب که می شد همه پشت بوم می خوابیدن
تو محلمون فقط ما تلویزیون داشتم شابلورنس21اینچ مبله شبا مرحوم پدربا کمک یکی از همسایه ها می بردن پشت بوم وقت پخش فیلم مراد برقی یا تلخ و شیرین و یا صمد ومخصوصن دلیران تنگستان همسایه ها میومدن تو پشت بوم ما هر خانواده ای برای خودش یه سفره ولو می کرد که بیشتر غذا ها آبگوشت بود البته تعارف هم می کردن
آخر شب هر کسی می رفت تو پشت بوم خودش تا استراحت کنه
یه حسن آقاحمومی بود که جمعه به جمعه ما پسر رو می شست وقتی صابون تو چشممون می رفت وبال بال می زدیم غش غش می خندید
یه شب من یه لونه زنبور قرمز و کردم تو یه قوطی آخر شب که دحسن آقا رفت تو پشه بندش خوابید
قوطی رو گذاشتم تو پشه بندش نمی دونید چکار می کرد
همه از خنده غش کرده بودند فقط من که از پدرم کتک خوبی خورده بودم گریه می کردم
دوستتون دارم
شب افروز12/2/92


0