⛔ عرفان های نوظهور سه بسم الله الرحمن الرحیم پائولو کوئلیو (پایهگذار عرفان کاذب دیگر) او در سال ١٩۴٧ میلادى در شهرى از شهر هاى تاریخى و توریستى برزیل به دنیا آمد. او ادعا دارد که در بدو تولد مادر بزرگ خود را دیده و شناخته است. خانواده او از قشر متوسط جامعه به حساب مى آمدند و او فرزند ارشد خانواده خود بود و چون تلقى او این بود که خانواده او، وى را مسئول بسیارى از کارهایى که انجام نداده بود مى دانستند اعتقاد داشت که فرزند ارشد بودن مساوى با قربانى شدن در خانواده است. این امر او را به طغیان گرى سوق داد تا جایى که یک روز تصمیم گرفت هر کارى که دلش مى خواهد انجام دهد. خانواده او، او را به یک مدرسه دینى که مسیحیت کاتولیکى در آن تعلیم داده مى شد فرستادند ولى او به قول خودش به دلیل سخت گیرى ها و تعلیمات خشک مذهبى، به جاى ایمان به این مذهب، دچار تزلزل شد تا جایى که به تجربه کردن بى ایمانى بلند مدت روى آورد. به هر حال او تحصیلات خود را نا تمام رها کرد و به علت طغیان گرى و حالت هاى خاصش از هفده سالگى تا بیست و شش سالگى، سه بار راهى بیمارستان روانى شد و هر سه بار از آن جا گریخت. در بیمارستان، تصور بر این بود که او بیمار روانى خطرناکى است. او به مواد مخدر، مواد روانگردان و شراب وابسته بود و زنان، در زندگى و کتاب هایى که نوشته است نقش برجستهاى داشته اند به گونه اى که خودش اعتراف مى کند که زنان تأثیرات مثبت بسیارى بر وى داشته اند. او در کتاب خود در مورد اهمیت نقش زن در زندگى اش مى نویسد: از یک دیدگاه، همه زندگى من از طریق انرژى مؤنث وتوسط زنان شکل گرفته است. او حتى اعتراف مى کند که در مورد خداوند نیز جنبه مؤنث بودن را کشف کرده است. در جایى دیگر مى نویسد: ادیان، چهره مؤنث خداوند را که جز رحمت و عشق به زندگى انسان ها و چیز ها نیست پنهان مى کنند و من آن را نمىپسندم. در بیشتر داستان هاى او، توصیف زننده اى از روابط آزاد جنسى در مورد شخصیت هاى داستان بیان شده است، توصیف صحنه هاى مستهجن از روابط جنسى نامشروع، توصیف صحنههاى رقص و استفاده از جملات تحریک کننده و پرداختن به مسائل منافى عفت بخشى از آن موارد است. بیشتر شخصیت هاى داستان او را کسانى تشکیل مى دهند که دچار انحرافات جنسى هستند. از مطالعه کتاب هاى او استفاده مى شود که گرایش او به فراماسونرى بسیار بوده است. کتابى از او به نام کیمیا گر حاکى از شباهت هاى فراوان آرمان ها و نماد هاى برگزیده پائولو با فراماسونرى است. درعرفان او،گرایش شدید به عرفان هاى شرقى نظیر یوگا و مدیتیشن نیز دیده مى شود. درمورد او گفته شده است که در کشف معنویت، جذب جهان بینى هند شد و با تمام قوا به آن گروید و به شدت جذب سلوک هندى و ادیان هندویى شد. اگر کسى زندگى دینى پائولو را مطالعه کند متوجه مى شود که او به فرق مختلفى روى آورد و حتى مدتى طولانى بى ایمانى را تجربه کرده است و حتى اعتقاد دارد که مذهب هیچ کارى براى معنویتش انجام نداده است. حتى سابقه ی آموزه هاى جادوگرى و شیطانپرستى نیز در آثار او دیده مى شود. او معتقد است که حقیقت و رستگارى منحصر در دین خاصى نیست بلکه همه ادیان از حقیقت مطلق و غایت قصوى بهره اى دارند و هیچ مسلک و دینى بر دین دیگر ترجیحى ندارد و تمامى ادیان به لحاظ شمول حقانیت و صداقت با هم برابرند. به همین دلیل دیده مى شود که پائولو در عرفان خود از فرقه هاى شیطانى و یا جادویى نیز بهره مىبرد. پائولو سعى دارد دین و اعتقاد به خدا را از راه تجربه ثابت کند و دخالت عقل را در حوزه ی دین پژوهى ضعیف مى داند و قائل است که رابطه با خدا فقط در صورتى مى تواند تجربه شود که عشق و حواس پنجگانه انسان بیدار نگه داشته شود. او معتقد است: صرف ایمان قلبى به خدا کافى است و لازم نیست انسان به صومعه برود و یا روزه دار باشد و یا سعى کند پاک دامن بماند. ایمان داشتن به خدا موجب مى شود که هرکس به خدا تبدیل شود و مرکب معجزات او گردد. او حتى در جایى دیگر مى گوید که حتى ایمان داشتن نیز از مسائل اصلى به حساب نمى آید زیرا گاه کسانى که ایمان ندارند در رفتار از کسانى که مؤمن هستند هزار بار بهترند. بدون شرح از دیگر اعتقادات او ایمان به مسأله تناسخ است و اینکه روح انسان منحصر به یک بدن نیست بلکه هر فرد، حیاتى تکرار شونده دارد و همواره در یک سرگردانى مداوم است و حتى براثر گناهان، در قالب حیوانات و یا جانوران موذى مانند سوسمار ها در مى آید. در عرفان پیشنهادى او خرافات و تمرین ها و ریاضت هاى مختلفى به چشم مى خورد. ازجمله چهل روز انتظار کشیدن در صحرا و انجام برخى تمرینات براى احضار فرشتگان، فشار وارد کردن بر انگشت شصت توسط انگشت سبابه تا جایى که به شدت درد بگیرد و انسان بر درد تمرکز کند تا به عالم روحانى بالا دست یابد، برهنگى در صحرا یا بر روى برف ها، رقصیدن بر دور آتش و گاه مدد گرفتن از هم آغوشى جنسى براى شناخت عشق. وی در کنار مهاجرانی وزیر زمان خاتمی او علاوه بر موارد فوق، در آثار خود به ترویج خودکشى و پوچگرایى مى پردازد و خودکشى به عنوان راهى براى فراموشى ابدى، از جمله اصولى است که او پیگیرى مى کند. در نگاه او، کسى که از لحاظ روحى و ذهنى کاملاً تهى شده و به نا امیدى مطلق رسیده باشد مى تواند جسارت به خرج دهد و به حیات خود خاتمه دهد. خلاصه اینکه پائولو در بسیارى از موارد، اندیشه ها و عقائد خود را ازطریق رمان و داستان منتقل کرده و به دلیل مهارتى که در این امر داشته، به شهرتى جهانى دست یافته است. استفاده وسیع او از عنصر عشق که براى غالب افراد قابل فهم و جذاب مى باشد به این امر دامن زده است سید هادی محمدی پی نوشت منابع در آخرین جلسه ی همین مبحث عنوان خواهد شد ادامه دارد............... ان شاء الله
|