شعرناب

دامن کوچه

با عرض سلام خدمت تمام اساتید شعر ناب
عبور بی عبور ،گاهی نمی شود درنگ نمود و ساعتی کنار تو به طور شاخص پیش از محاکمه فریاد زد
شروع کرده ای ؟ یا می خواهی دوباره بنا به دلیل فکرت راه تازه تری را نشان بدهی درواقع همیشه همین طور بوده تابه حال به فکر اندوهش احساس در حالت وارونه به سختی می توان آوازیک بی خانمان را شنید
هیچ وقت چنین چیزی مرا به تحسین وادار نمی کند واین را برای تو گفتم که مدتهاست یک بی خانمان شبیه وحشتی تحسین شده می خواهد کوچه آواز را به سمت پرندگان زخمی شده از شلیک گلوله ها بکشاند
همچنان می خواهد دوباره باز گردد وبا تعظیمی شبیه مودبانه بودن خودراپیشکش وسپاسی از یک دوست داشتن بکند
جنجال برانگیز دوباره آوازش را خواند دوباره می خواست مدتها آرزویش را در قلب تونشانه کند
دست برگیر گاهی احساس دوباره در دامن کوچه غلت ،غلتان با حالتی افسون ذهن را مشوش می کند
چقدربیشتر باید به تو نزدیک شد تاشبیه هر چه چرخدار بودن خودرا چند بار چرخ نمود تا دنیا دوباره چرخی بردارد سمت احساس دست گرفته تو
پس وپیش می خواهم غلت بخورم در دامن کوچه
تاشبیه حقه دیگر ترا به بازی در کوچه بکشانم
سپاس


2