شعرناب

جاهایی که نباید می رسیدیم..


یه جایی میرسی که دیگر نوشتن هیچ دردی را دوا نمیکند.. حرف زدن هیچ دردی را دوا نمی کند.. معاشرت هیچ دردی را دوا نمی کند.. وقتایی میرسه که دلت سکــوت میخاد.. نگاه میخاد.. گاهی عکس بگیری از نگاهت به زندگی و ظاهرش کنی و همه عکسا سوخته باشه..دلت میخاهد آرام تر راه بروی. آرامتر نفس بکشی. آرام تر فکر کنی. آرامتر حسرت بخوری. آرامتر فرو بروی. دلت میخاهد . نبینی. همه دنیا بایستد. نگاه ها بایستد. پاها بایستد. مردم بایستند. راننده اتوبوس بایستد. گربه یک چشم بایستد. دخترهای مترسک بایستند. پسرهای گیج بایستند. سایتها بایستند. ایمیلها بایستند. دبلیو دبلیو دبلیوها بایستند. دانلودها بایستند. تلفنها بایستند. اس ام اس ها بایستند. ترسها بایستند.عشقها بایستند. خاطرات بایستند. فکر بایستد. دلت میخاد زمین بایستد. زمان بایستد. گاهی دلت میخاهد مجسمه شوی. بنشینی گوشه شهر. لبخند بزنی. آفتاب بخوری. خیس شوی. باد بیاید. خاک بنشیند روی مغزت.روی شانه ات. سرد شوی. گرم شوی. ترک بخوری. خورد شوی. بریزی. تمام شوی. یک وقتهایی دلت میخاهد سکوت کنی. بگذاری بروند. بگذاری ببرند. بگذاری بخرند. بگذاری بخندند. بگذاری بمانی. بگذاری ببازی. بگذاری بایستی. بگذاری بروی.. گاهی دلت همیشه مــرگ میخاهد..


2