آنجا که امید رویید..نا امید و خسته سوی راهی میروم که به گمان بداندیشم، انتهایش به مزاج تلخم، خوشنمیآید. راه را گم کردهام و مانند دیوانهای به میخانه، دور خود میپیچم کورسوی امیدی دیگر نمانده، با ناباوری به اطراف نگاه میکنم. هرچه بود رفت و هرچه نبود برگشت.. نام وجود آرامش بخش اورا چه میشد گذاشت؟ که ندا به گوش رسید: و آنجا که امید رویید.. - وجود خدا توی لحظات سخت زندگی با کمی تامل برامون آشکار میشه -
|