بهرنگ امان شاعر مسجدسلیمانی ساکن لندناستاد "بهرنگ امان" شاعر و نویسندهی خوزستانی، زادهی ۴ امرداد ١٣٥٣ خورشیدی، در مسجدسلیمان است. او متخصص امور مالی و سرمایهگذاری حقوقی بینالمللی، روزنامهنگار، مدرس و پژوهشگر حوزه ادبیات، مسائل اجتماعی و حقوقی نیز است. مشاغل مختلفی را از جمله مسئولیتهای مدیریتی فرهنگی در خانهی هنرمندان ایران در تهران، مدیریت چندین مجموعه رفاهی و ارائه تغذیه گیاهی متناسب با رشتهی تحصیلی (برپایی همایشهای آشنایی با تغذیه سالم)، مدیریت روابط عمومی برخی از موسسات و مراکز فرهنگی، مسئول روابط عمومی و اطلاعرسانی سازمان انتشاراتی دائرهالمعارف ایرانشناسی (کار چاپ و تولید مجلات و کتب مرجع)، دبیر و مجری و هماهنگکننده چندین انجمن ادبی فرهنگی و رابط مدیران انجمنها (در کنار استادان زنده ـ غلامحسین قرشی [انجمنهای دانشوران و گویشهای محلی]، هوشنگ وزیری فراهانی [انجمن بهار خاقانی]، کمال زینالدین [انجمن کمال]، حسن امین [نويسنده، استاد حقوق، وکیل بینالملل و مدیر مجلات حافظ و پروین و سرپرست علمی سازمان انتشاراتی دائرهالمعارف ایران شناسی] را عهدهدار بود. وی نمایندگی رسمی موسسهی بینالمللی تغذیه سالم گیاهی گویندا و مشاور طب طبیعی و درمانی موسسه نشاط را در کنار سرودن اشعار ملی میهنی، نگارش کتب و مقالات مختلف در نشریات و مجلات داخلی و خارجی، روزنامهنگاری (تهیه خبر و گزارشات فرهنگی، مصاحبه با بزرگان علم و فرهنگ و نوشتن شرح حال از هنرمندان و صاحبان قلم و هنر و...) را در کارنامه پربار خود دارد. دکتر امان در امتداد کارهای فرهنگیاش در لندن، پس از دریافت مدرک از Oxford University در رشتهی مدیریت تجارت در حقوق بینالملل، و دو سال بعد در دانشگاه Buckingham University بعد از پىاچدى، تدریس در رشتهی "سرمایهگذاری و امور مالی حقوقی" همزمان گذراندن دوره تکمیلی CFA و دیگر دورههای تکمیلی در Buckingham University و Global Banking School مشغول بهكار است، ضمن اینکه مؤسس و مدیر انجمن ادبی ایران (فرهنگی هنری) لندن نیز هست و جلسات هفتگى مدون و مهمی با حضور بزرگان فرهنگ ادب هنر و موسیقی پارسی را اداره میکند. وى سه كتاب در دست چاپ و يك مجموعه غزل بنام "غزلهاى ناتمام بهرنگ" و يك مجموعه شعر آزاد بنام "نامههاى سينا به پدر" و "مجموعه مقالات ادبى - تاريخى" دارد. ▪نمونهی شعر: (۱) خاك راهِ درگهِ خوبان منم من خادمِ كلِ ادب دانان منم من تا كه بهرنگ بياموخت زِ استاد جان نثارِ ميهنم ايران منم من. (۲) اکنون که وطن ز شوق تو بیدار است بر شوکت تو ارادهاش بسیار است برخیز ز نو بساز این میهن خود پند پدری شنو! مگر دشوار است. (۳) ذکر شب و روزم وطن تا بیکرانه در جای جای پیکرم دردی شبانه با خاطرات میهنم شادان و امید آید دوباره بر وطن، شادی به خانه. (۴) وطن یعنی تمام زندگانی وطن شعر و نوای مهربانی چو دوری از وطن فریاد از دل به پیری میرسی اندر جوانی. (۵) طرحی نویسم درد دلتنگی غریبی با خاطرات خوب و یکرنگی غریبی وقتی صدایی در سحر بانگ تو دارد مر با ندای دل هماهنگی غریبی. گردآوری و نگارش: #زانا_کوردستانی
|