دلی خون و چشمانی تر تورا جایی میبردکه نه تا به حال رفته ای ، نه میدانی کجاست…شرط میبندم که اینرفتن برای من یعنی تمام شدناینگونه که بخوابی و خواب نبینیپیش پایت خواهم آمد طاقتو فقط ما میدانستیم که چه شد که اینگونه شد