شعرناب

ایست

گاهی دیگه نه تجربه بکار میاد و نه برنامه ریزی میشه انجام داد.گیج وگم، دیگه تشخیص خوب و بدهم شرطی شده .
ی جورایی مثله اینه که پشت فرمون ماشین هر چی گاز میدی دنده سبک سنگین میکنی بازم ی مترجلو نمیری.
این جاست که مجبوری رها کنی. دیگه فشاری به خودت و ماشین نیاری.فقط باید توکل کنی .آرام مشاهده کنی.
کم کم میفهمی که تمام تلاش و کوششی که انجام دادی بی فایده بوده.چون راه رو اشتباه رفتی.پس با خودت خلوت کن
ببین تو مسیری که داری میری با خودت چند چندی؟.گاهی برای رسیدن به موفقیت باید ایست کرد.استراحت کن بزار موفقیت بیاد دنبالت.این جوری بهتره.


3