شعرناب

سید علی کرامتی مقدم شاعر خراسانی

زنده‌یاد "سید علی کرامتی‌مقدم"، نویسنده، شاعر، استادیار و مدرس دانشگاه فرهنگیان و رئیس انجمن علمی آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی، زاده‌ی شهریور ماه ۱۳۵۲ خورشیدی بود.
عضو پیوسته انجمن زبان و ادب فارسی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران، دبیر انجمن و رئیس شورای اجرایی انجمن، عضویت در شورا عضو شورای تحقیقات استان خراسان رضوی، مسئول انجمن انجمن شعر و ادب تبادکان، عضو شورای اجرایی اتحادیه اتحادیه کشوری انجمن علمی معلمان زبان و ادبیات فارسی، برخی از عناوین مسئولیتی وی در طول دوره‌های مختلف بوده است.
سرانجام ایشان در مرداد ۱۴۰۰ خورشیدی، بر اثر ابتلا به کرونا در ۴۸ سالگی از دنیا رفت.
▪کتاب‌شناسی:
- از فراسوی حماسه تا بلندای عرفان
- نامه اهل خراسان (گزیده نظم و نثر پارسی)
- نگاهی به مکاتب ادبی
- نثرنویسی و آیین نگارش
- مهارت‌های زبانی و نوشتاری (راه‌های تقویت مهارت سخن گفتن، خواندن و نوشتن)
- مقدمه بر کتاب زرد هوار
- تارک زیبا بر حله‌ی دیب
- نغمه‌های مرغ سحری
- شبنم صبح آزادی
- میاسای از آموختن یک زمان
- سخن‎های بهتر ز یاقوت زرد
- خردپیشه‌ای در ره تربیت
- نگارش علمی
- کلید گنج سعادت
- صد قافله دل
- پلی میان دو جهان
- کلید دانایی
و...
▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
[از پدر آموختیم]
اقتدار و صبر و عزت از پدر آموختیم
همت و قدر و صلابت از پدر آموختیم
لطف و عشق و مهربانی را ز مادر یافتیم
پهلوانی و شجاعت از پدر آموختیم
در دل شب خواب راحت را ز مادر یافتیم
مرد بودن با جسارت از پدر آموختیم
انعطاف و نرمی و بخشش ز مادر یافتیم
استواری و عدالت از پدر آموختیم
عفت و شرم و حیا را ما ز مادر یافتیم
رفع مشکل با سماجت از پدر آموختیم
عشق ورزی با حرارات را ز مادر یافتیم
در مصائب استقامت از پدر آموختیم
در سخن گفتن فصاحت را ز مادر یافتیم
در عمل، علم و شرافت از پدر آموختیم
گفت پیغمبر: پدر بالاتر از حج و جهاد
کاربست این روایت از پدر آموختیم
گر که مادر رفت، یاد و نام او را نیک دار!
این نصیحت و این فضیلت از پدر آموختیم
گر پدر رفته است و مادر هم پدر هم مادر است
عزّت او شد دو عزّت، از پدر آموختیم
گر رضاءالله، رضای والدین است ای پسر
تکیه بر کسب رضایت از پدر آموختیم
سروری خواهی اگر در زندگی دستش ببوس
این سیادت و این نجابت از پدر آموختیم
سایه‎اش پاینده و لبخند او جاوید باد
این دعای با فضیلت از پدر آموختیم.
(۲)
ای خوش‌ترین نغمه‌ی یزدانم ای بهار
زیباترین سروده‌ی ایمانم ای بهار
عیسی دمی که حافظ از آن دم زند، تویی
شهد کلام ناب تو درمانم ای بهار
نرگس ز شرم نرگس زهرا در این جهان
گفت از وجود خویش پشیمانم ای بهار
سنبل چو دید زلف سیاه نگار ما
گفتا که بر نسیم تو رقصانم ای بهار
من برترم ز نرگس و سنبل چرا که من
از عشق باغ روی تو شادانم ای بهار
هستی بهار رحمت و هستی نجات ما
ای مظهر عدالت دورانم ای بهار
هرگونه انقلاب و تحول به دشت و باغ
در دست توست یوسف پنهانم ای بهار
می‌آید از قدوم بهارانه‌ات نسیم
هستی تو آن ستاره رخشانم ای بهار
با یک نگاه، عشق تو تکثیر می‌شود
آواز عشق و منشأ عرفانم ای بهار
ای آنکه جان و روح بهاری در این زمان
معنای یا محول جانانم ای بهار
کی می‌دهد اجابت امن‌یجیب را
آن لطف بیکرانه یزدانم ای بهار
در شام تیره پاسخ عجل ظهور را
چشم انتظار نیمه شعبانم ای بهار.
(۳)
[يك نگاه]
تا به كی ماندن سر راهت برای يك نگاه
تا به كی جان را كنم هر دم فدای يك نگاه
اين همه ناز تو را بايد كشيدن تا به كی
پشت بر من كرده‌ای آخر به جای يك نگاه
بر رخ زردم چو سيل اشك جاری شد چرا
خنده كردی جان من در لابه‌لای يك نگاه
بر كوير سينه‌ام تنها بگو آيا بس است
هرچه می‌خواهی نثارت در بهای يك نگاه
آفرين بر چهره‌ی لبريز از مهر و صفات
چون مرا آخر تو كردی دلربای يك نگاه
تا تبسم می‌كنی از گونه‌ی ياقوت رنگ
چهره‌ات پر می‌شود از لاله‌های يك نگاه
گر بيايی سوی باغ آشنایی‌های ما
من شقايق‌ها بچينم در هوای يك نگاه.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


2