روح خسته و آزرده منروحم آزرده و خسته است میخواهم ثانیه ای چشمانم را با خیال راحت از دنیا ببندم و مرغ خیالم سوی هر دیاری پر بکشد..... میخواهم از شر این سردردهای مزمن که هرگاه به تو فکر میکنم مرا احاطه میکنند و سست و بی جان بر زمین می اندازند رها شوم... میخواهم یادت تبر به جانم نزند تا شکوفا شوم و در وقت ثمر بذر سوخته نباشم.... میخواهم دریچه ای پیدا کنم که بتوان از این جهان عبور کرد و معنای حقیقی زندگی را یافت.... میخواهم دل نبدم به کسی و خود به بازوی غیرت و حمیت قله زندگی را فتح کنم.... میخواهم تنها باشم و به موسیقی هایی که در ذهنم نجوا میشود گوش کنم و زندگی رویاییم را تصور..... می خواهم........
|