شعرناب

فرامرز سه‌دهی شاعر بهبهانی

استاد "فرامرز سه‌دهی"، شاعر و نویسنده ایرانی زاده‌ی سال ۱۳۴۱ خورشیدی در بهبهان است. ایشان از اعضای کانون نویسندگان ایران و از شاعران نام آشنای شعر دهه هفتاد ایران است؛ که در اشعارش از مردم می‌نویسد و اشعار و نوشته‌هایش گاهی عاشقانه است و گاه اجتماعی و سیاسی می‌شود.
کتاب "فرودگاه آه" ایشان در هفتمین دوره جایزه شعر «شاملو» در سال ۱۴۰۰، با رای اعضای ه‍یأت داوران، به همراه کتاب "به سایه" آفریده‌ی "هرمز علی‌پور"، در حوزه «مدایح بی‌صله»، برگزیده شد.
▪︎کتاب‌شناسی:
- فنجان شکسته در پاییز فروپاشی (مجموعه شعر) - نشر آوای کلار - فروردین ۱۳۹۷
- امسال هم نیامده رفتی
- سر بر شانه‌ام بگذار
- خاتون بعد از من آدم‌ها را اینطوری می‌نویسند
- باران بود همه ی لیلی‌ها رفته بودند
- مرا که می بینی یک دقیقه سکوت کن
- زندگی در یک رنگ خلاصه می‌شود
- سرانگشتان من خنده‌های تو
- فرودگاه آه
و...
▪︎نمونه‌ی شعر به گویش کهن بهبهانی:
(۱)
[زی میو پیرسیک - زود میاد پرستوی بهاری!]
باهاری نی، گلی نی، بلبلی نی، زی میو پیرسیک!
هنی چلِّی زمسّوندی! گلی نی، زی میو پیرسیک
مه لوره لورمن، سردی! چه سرمی گنگ و لاسی رن!
نه بلگی هه، نه باری، سمبلی نی، زی میو پیرسیک
گل بوبینه هم نی، غیر سسی نی ته صحرامو!
میو که غیر سختت حاصلی نی، زی میو پیرسیک
ولی رندی کلا، بلبل تِه دومِ غم گرفتاری!
یِه حقّن؟ حرمت او و گلی نی، زی میو پیرسیک
چنن چینی دغزبورده؟ گمی ومبو ا افتاده!
دلامو گمبکی افتا! دلی نی زی میو پیرسیک
دلم کروکنسی رن، بگو درمون دردم بی!
“فریدو” کم بگو سردی، گلی نی زی میو پیرسیک.
▪︎نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
[به سعید محمدحسنی و نگاه چشم‌هایی که چپ می‌زند هنوز]
کنار گذاشته‌ام
دست‌هایم را برای تو
به سبیل‌هایم گفته‌ام بنشیند زیر درخت توت
و خوب فکر کند
به چروک‌های پیشانی‌ام
به خاکریز
به چم سری
به دشت عباس
به جنگ جنگ تا تو بیایی
نیامدی
به روز جهانی کارگر
به چند خشابی که شلیک کردیم
تیر هوایی
و جشن گرفتیم شبانه‌ی اول ماه مه
مخفیانه بوی خوب باروت
سنگر
شراب کهنه‌ی دوستت دارم
طلوع خورشید فردا
رکن دو
ف مثل فرامرز
سه‌دهی
سربازی‌ست که چپ راه می‌رود
با دست راست می‌نویسد
چپ چپ نگاه می‌کند
به راست قامتان تاریخ
تفگ‌تان را هر چه سریع‌تر به اسلحه خانه تحویل بدهید.
(۲)
لیلا! (این یک نام مستعار است)
زندگی همین است:
که تو شاید پنجره‌ای باشی
در طبقه‌ی دوم
ِو من تیر چراغ برق
که بچه‌ها
چراغش را شکسته‌اند.
(۳)
من مانده‌ام و
این‌همه بادام
يکی شيرين نيست.
(۴)
ميان این‌ همه بادام
تنها تو تلخ‌ام می‌کنی
تنها تو می‌باری‌ام
ميان این‌همه ابر.
(۵)
پيشانی تو
غمگين‌ام می‌کند
دست‌های تو
شاد
مانده‌ام بين پيشانی و دست‌های تو.
(۶)
بی‌قرار هیچ قراری نبوده‌ام
مگر
قراری که با تو بستم و
هرگز نیامدی.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


2