هیچ بودنی روز ا یی عرصه به تو تنگ میشه. دیگه با دری وری نوشتنم حالت خوب نمیشه. حوصله هیچ کس و هیچ فکری هم نداری. ی هیچ کامل. وابستگی دیگه معنا ندارد. حتی به زندگی. در عین حال که همه احساساتت در گیره ولی هیچ احساسی نداری. با این که هیچ نیازی نداری هیچ خواستن و هیچ بودن کامل ولی پر از نیاز و وابستگی هستی سر در گمی. حالا بقا از راه میرسه و ی مسیر جدید بدون احساس بدون خواهش همینی که هستی . به این مفهوم که با واقعیت خودت آشنا میشی. میپذیری .تسلیم کامل.حالت یک هیچ آماده بقا. با افکار جدید.باورهای ساده...
|