شعرناب

مجتبی ابوالفتحی شاعر نهاوندی

استاد "مجتبی ابوالفتحی" معلم، استاد دانشگاه و شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در تهران و اکنون ساکن نهاوند است.
او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و سال‌هاست در دبیرستان‌های نهاوند تدریس کرد و بازنشسته شد.
وی مدتی نیز مسئول اتحادیه انجمن‌های اسلامی شهرستان نهاوند بوده است.
ایشان بنا به دلایل شخصی تاکنون اقدام به چاپ آثار خود نکرده اند.
"احمد ابوالفتحی" از نویسندگان معاصر ایران، برادر کوچکتر ایشان است.
▪︎نمونه‌ی اشعار:
(۱)
شبیه خنده پاکت سروده‌ام غزلی
و با لطیف‌ترین واژگان پاک، ولی
غزل شبیه ترانه شد و برایم ماند
به یادگار دو چشمت ترانه‌ای ازلی
به یادگار وفا باز هم غزل گویم
به جان خواجه شیراز هم غزل گویم
تو ای غزل به غزالان نمی‌شوی تشبیه
چه کوک می‌شود این ساز هم غزل گویم
مسیر عاطفه با خنده‌های خورشیدی
ستاره چشم به هم زد، تو هم مرا دیدی
شهاب‌های درخشان درون چشم شماست
ستاره سبز شد از چشم‌های من چیدی
زبان شعر من امروز گرم باران است
مسیر یافتن قافیه چه آسان است
اگر چه وزن غزل‌ها بدون تو سبک است
ولی وقار غزل‌ها هزار چندان است
بدون تو دل دریاچه خسته است، بیا
پس از تو هم به کسی دل نبسته است، بیا
بیا که بی‌تو هوای ترانه‌ها ابری است
و دست‌های پرستو شکسته است، بیا.
(۲)
[همیشه‌ی تنها]
خودت را درون نهر عطش جا گذاشتیم
در عمق خون و حادثه تنها گذاشتیم
ای آشنای لحظه‌ی سرخ بلوغ شعر
در کوچه‌های آینه‌ات پا گذاشتیم
همرنگ بهترین غزل آبی خدا
در چشم‌های سبز تو خود را گذاشتیم
بر صفحه‌های خاکی موج هجوم درد
نامی برای شعر تو آیا گذاشتیم؟
فریادهای دشت سکوت از زمان گذشت
وقتی به دست خسته تو را وا گذاشتیم
نقش ضمیر آینه مخفی شد از حیا
او را برابر تو چه بی‌جا گذاشتیم
موج بیان رد شده از درس عشق را
پشت حصار محکم حاشا گذاشتیم
در انتهای حادثه سرخ دوستی
نام تو را "همیشه‌ی تنها " گذاشتیم.
(۳)
[اندیشه ماندگار]
اندیشه او همیشه آبانی ماند
در هرم کویر پاک و بارانی ماند
او حاصل اندیشه خردادی ماست
در بهمن سرد و گرم طوفانی ماند.
(۴)
[نغمه‌های خیزابی]
ای عاشق لحظه‌های بی‌تابی درد
همسایه نغمه‌های خیزابی درد
با یاد صداقت تو باران
در سینه تو همایش آبی درد.
(۵)
ترانه‌های غزل‌وار و خسته‌ام به فدایت
شبیه چشمه پاکی که جلوه کرد برایت
خط قشنگ بیانت لطیف و پاک و صمیمی
ترنم کلماتت نشانه‌های صفایت
در ابتدای وجودت اشاره‌های قشنگی است
از آفتاب درخشان و جلوه‌های هدایت
هوای گرم نفس‌های روشن سخن تو
به جان خسته درمانده‌ام دمیده هوایت
بگیر پاک و صمیمانه دست خسته ما را
شکسته‌وار نشستیم در کنار عطایت
به شکر دست توانای خود عزیزترینم
نگاه کن که چگونه نشسته‌ایم به پایت.
گردآوری و نگارش:
#لیلا‌_طیبی (رها)


1