شاعرانههای شعر و شاعر ۱۲روزگاری یک شاعر بزرگ از هفت شهر عشق گفت: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا و روزگاری دیگر، هفت شاعر بر آن شدند که هفت شعر برای هفت شهر عشق بسرایند! شاعر اول که «طلب» را شعر کرد در تمنای حقیقت بود! شاعر دوم تمنای حقیقت را دریافت و در شعر خویش زمزمهی «عشق» را از نبض حقیقت جاری کرد! شاعر سوم که زمزمهی عشق را شنید شعری از «معرفت» گفت و به آگاهی رسید! شاعر چهارم، با ادراک آگاهی، از های و هوی دنیا بینیاز شد و از «استغنا» شعر گفت! شاعر پنجم، در اوج بینیازی، به یگانگی و وحدت جانها اندیشید، و «توحید» را شعر کرد! شاعر ششم در جهان توحید، از کشف و شهود حیرت کرد و شعر «حیرت» را نوشت! شاعر هفتم در عمق بینهایت حیرت فرو رفت و محو شد و شعری از «فقر و فنا» آفرید! آنگاه، روح شاعر بزرگ بر هفت شاعر حلول کرد! پس هفت شاعر به هم پیوستند و یک جان شدند! و هفت شعر در هم تنیدند و شعر جاودانگی متولد شد! شبنم حکیم هاشمی ..................................... با درودهای فراوان بر روح عطار بزرگ و هفت شهر عشقش...
|