امیر نقدی شاعر لنگزودیآقای "امیر نقدی لنگرودی" شاعر گیلانی، زادهی یکمین روز سال ۱۳۵۸ خورشیدی در شهر لنگرود است. ▪︎کتابشناسی: - مجموعهی غزل سارا انار دارد؛ نقطه از سر خط - شر ایلیا - رشت ۱۳۸۹، چاپ اول ۱۳۹۴ - مجموعه غزل، عاشقانه ها، بانو! هوای شاعرت ابریست!. - انتشارات فرآیین کرج ۱۳۹۵ - مجموعه غزل "لیلا" - انتشارات پرنیان دیلمان - زمستان ۱۳۹۸. - نامههای عاشقانه محبوب من! - نشر پرنیان دیلمان - پاییز ۱۳۹۹. - سه دفتر: مجموعه غزلهای سه دفتر اول و دوم و سوم (با تو تمام لنگرودم شکل میگیرد) - مجموعهی نقدها و مقالات از ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱ - مجموعهی غزلهای عاشقانه بتهای کشمیری. و... ▪︎نمونهی شعر: (۱) رشت معشوقهایست زیبا، که خداوند بهشت را در صورتش رونمایی کرده است، همیشه در باران قدم میزند و عاشقانههایش را زمزمه میکند. محبوب من! در زیر بارانهای رشت با عاشقانههایی نقرهای رنگ، زمزمهات میکنم با تو بهشت را قدم میزنم چترهایمان را میبندیم و به آسمان درود میفرستیم و عشق را به همه هدیه میکنیم. دلتنگت که میشوم بیمحابا میبارم مانند آسمان رشت که دلتنگتر از من است. (۲) محبوب من! شلیک نمیکنی اما کشته میشوم مُردن برای چشمهایت را دوست دارم!. (۳) از انقلاب چشمهایت توی آزادی در زیر پوتین نبودنهات جان دادم پشت ترافیک شکستنهای تدریجی دل را به دست، غربتی نامهربان دادم! تهران پر از دلشورههای تلخ دلتنگیست آزادی از چشمان من افتاد و پرپر شد وقتی که دیدم از غمت راه گریزی نیست هی در قفس پر پر زدنهایم مکرر شد! تهران تمام دردهایش را زمین خوردهست من ماندم و پاهای بیجانی که یخ بستند سرکوب عشقت غیر ممکن بود یعنی که این شورشیها با نبودنهات همدستند با چشمهایت کودتا کردی و فهمیدم یک انقلاب مخملی در زیر سر داری سربازهای بیشماری زیر شالت هست جنگ جهانی بدی را در نظر داری مثل رضا خان و هجوم روسها اکنون با عشوههای مخملینت کودتا کردی با تار موهایت شبی در شهر، بیپروا زیبای من! اعدام صحرایی به پا کردی با توم غمهایت اگر دل را به درد آورد شاید که تنها گوشهای از ماجرایم بود دیدم کمر بستی به قتلم، تازه فهمیدم عیب از تو نه، از عشق بیچون و چرایم بود در تیر ماه خنده.هایت باز آشوب است این شهر در خود مینشیند ساکت و مبهوت آرامش در خندههایت، قبل توفان است با خندهات آتش بزن در بشکهی باروت یخ میزد و اردیبهشتم منجمد میشد از بهمن بیمهریات، آهسته دستانم پاییز در آغوش من رنگینکمان بستهست در انتظار گرمی مرداد میمانم تاریخ بیشک مثل تو هرگز نخواهد دید معشوقهای با چشمهای مست عاشق کش معشوقهای در هیبت تاتار یا شاید در قامت سروی شبیه حضرت کورُش از انقلاب چشمهایت توی آزادی در زیر پوتینِ نبودنهات، جان دادم پشت ترافیک شکستنهای تدریجی دل را به دست غربتی نامهربان دادم! (۴) نیا سلالهی زهرا! دروغ میگویند چهقدر راحت و زیبا دروغ میگویند شبیه باد خزان و شبیه داس و تبر به ریشهها و به گلها دروغ میگویند به رو به روت نشستند ابنملجمها به اسم اعظم مولا دروغ میگویند نشستهاند کنار ضریح و سجاده و با "خدا و خدایا"... دروغ میگویند. شبیه گربهی کور نشسته در ایوان برای مردم بینا دروغ میگویند بدون شک که دوباره شبیه دیروزت برای دیدن فردا دروغ میگویند سکوت خستهی مجنون، نگاه ابنسلام چه عاشقانه به لیلا دروغ میگویند درون شهر فرنگ هزار نقش و فریب بیا برای تماشا دروغ میگویند به بیت بیت غزلها ببین که این شعرا برای خندهی دنیا دروغ میگویند. (۵) نوشتی از همان اول برایم... دوستت دارم علیرغم همه، دل شورههایم، دوستت دارم نوشتم اینکه بعد از تو، جهان دلتنگی محض است نوشتم اینکه من هم مبتلایم، دوستت دارم! تو میخندی و دنیا، بر مدار خندهات شاد است چنان حیران این حال و هوایم دوستت دارم:- -که حالا (شانههایت را برای گریه) میخواهم تو را اینک فراتر از خدایم دوستت دارم چه حالی میکنم وقتی که محبوب دلم هستی همیشه عاشقانه دلربایم !... دوستت دارم خدا هم دوستم دارد که سرمست از همین حالم اگرچه ریخت از غمها به پایم... دوستت دارم الا یا ایها الخورشید، در شبهای دلتنگی تو را معشوق بیچون و چرایم دوستت دارم خدا از ابتدای خلقت دنیا به من آموخت بگویم عاشقم، درد آشنایم، دوستت دارم تو را میخواهم و میبوسمت ای عشق، ای رویا! تو را ای وسعت بیانتهایم دوستت دارم. (۶) روزگارم لحظهای بیخندههای تو مباد گرچه از گل خندههایت عشوه میریزد زیاد بوسههایت توت شیراز و لبت سوهان قم شربت این عشق را باید چگونه شرح داد؟ خندههایت تک نوازی سه تار ذوالفنون هُرم چشمانت چو تصنیف بنان همواره شاد نقش اندامت که نقاشی بهزاد از بهار خطّ نستعلیق لبهایت که خط میر عماد ناوک مژگان تو شور غزلهای همه ای تو مضمون تمام قصههای شهرزاد در پریشان حالی موهات احساسی قشنگ پنجه میاندازد از شوریدگی در دست باد با نگاهت نُقل میپاشی به روی لحظهها با تبسّم میکند هر لحظه دنیا از تو یاد شور دلچسبی نشسته در نگاه خستهات روزگارت در پناه اعتبار (و ان یُکاد) زندگی بیخندههایت در سراشیبی مرگ روزگارم لحظهای بیخندههای تو مباد. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|