شعرناب

عشق نور بخشش (مسافری از ستاره ی دیگر ...قسمت ششم)

🙏به نام نامی حضرت عشق 🙏
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد
*حضرت حافظ*🙏
بهانه ای پیداکن برای عشق برای عشق ورزیدن ...
فرصتهایمان برای بیداری اندک است ...لایق عشق شویم با تا رو پودمان
نسبت به تمام مخلوقات الهی حتی حیونات .... هیچ حیوانی را برای آرامش برای آنکه مانند دیگران باشیم ... از اصل خو جدا نسازیم ... حیوانات نیز هدف الهی خود بر زمین را ندارند .... دست به ژنتیک آنها زدن در قواره و خصوصیات آن ها تغییر ایجاد نمودن گمگشتگیست ... البته اآنجا که نیاز به کمک است بسیار نیز نیک است ...
استاد ادامه دادند
انسان دارای دو DNA می باشد ،فرابعدی و دیگری DNAکه متعلق به کالبد می باشد ... نکوست که DNAفرابعدی درکالبد تجلی یابد که حاوی هوشیاری و حقیقت و خرد است ... که روح یا هوشیاری و آگاهی که مستقیم با روح برتر ما در ارتباط است سکان بدن و ذهن را در دست می گیرد .... این هنگام راه زندگی در پیش چشمان گشوده می شود ... درک می شود قبل از اینکه اتفاق بیفتد زیرا آگاهی روح همیشه و همیشه حقیقت است و راه الهی را پیش رو می گشاید ....
سایه ات بر سرمان حضرت عشق
(به می عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سر است که از خاکِ ما بسازد خشت )
منظور از می در شعرها روحیست که در کالبد قرار می گیرد
من و جام می و معشوق ...پرودگارا مار ا هرلحظه به حقیقت خویش به روح برترمان هوشیار و هدایتگر و حامی باش ....می دانیم که کاستی از ما بوده است .... انی کنت من الظالمین ... می دانم من به خود ظلم نموده ام اگر بهره مند از مواهب الهی خود نبوده ام ... حال یاری فرما همیشه و هماره در معبدوجودم فقط و فقط در هدایت و حمایت و راهنمایی خودت باشم ...سپاسگزلرم پرودگار زیبا و مهربانم 🙏


0