شعرناب

ملاغضنفر/4

یه شب ملا غضنفر خان تازه مرحوم شده رو تو خواب میبینه که داره تو آتیش میسوزه
خان تا چشمش به ملا میفته دوان دوان میره طرفش وَ با زجه و التماس میگه
ملا تو رو خدا یه کاری کن تو رو خدا یه کاری کن حداقل عذابم کم بشه
ملا با دلسوزی میگه بگو برات چکار باید انجام بدم
خان با گریه میگه
مردم که عمرا منو ببخشن
ولی حداقل برو پیش زنم بهش بگو
منو عف کنه که بهش خیانت میکردم
کتکش میزدم
مسخرش میکردم
فحششش میدادم
تهمت بهش میزدم
نمیزاشتم به مادر و پدرش سر بزنه
بهش بگو
از اینکه براش هوو اُوردم
توجه بهش نداشتم
ازیتش میکردم واقعا پشیمونم ...
حرفای خان که تموم میشه
ملا مکثی میکنه و بعد میگه
خان هر دستی بدی از همون دست هم میگیری
تو داری تو آتیش جهنمی میسوزی که تو دنیا برا مردم و زنت درست کردی
جهنم حقته
برو توش بسوز...


0