سه گانه ای درمورد آثارسه گانه ای درمورد آثار ۱- تصحیحآثار وقتی صحبت ازتصحیح آثارِیک هنرمند به میان می آید، یا حتی ویرایشِ آن، دراذهان ، نخست استادی و ترجیحِ تصحیح کننده نقش می بندد ولی بهیج وجه چنین نیست . مثلاً اگر کسی عمری را صرف تصحیح آثارعظیم وقابل احترام هنرمندانِ عظیمی چون مولانا وحافظ نموده باشد معنایش این نیست که توفقی برآن بزرگان دارد ، فقط از این دیدگاه ، که او عمری را صرف این نموده که آثاری گرانبها دروادیِ اشتباهات لطمه نبینند جای سپاسگزاری دارد . تراوشِ ایده و در نهایت ثبت آن بر دفتردنیاییِ آن رؤیا، وآنچه از ماورای این دنیا آمده و زائیده ی تفکری خارقالعاده است آنقدراهمیت دارد وارزشمندست که فقط او که آن هیچ را، به وادیِ حساب آورده ، لیاقت کسب افتخارِ نام هنرمندیِ آن اثر یا آثار را دارد و پاسداشت از آن آثار، ارزشِ خاص خود را دارد ، ولی نه در حد خلقِ اثر . وقتی هم اثری خلق شد مهم نیست که مردم آنرا بپذیرند یا نپذیرند ، روحِ جلوتر از زمانه ای را چون ون گوک را بفهمند یا نفهمند، آن هنرمند بتواند آنرا به فروش برساند یا همچو او در فقر بمیرد، بلکه مهم اینست که آنهمه زیبائیها ازمغزِ ماوراییِ او تراویده وهمه مربوط به اویند اگرچه بعد از روزگارش وحتی در روزگارِ او، سودجویانی آن عظمتها را به سرقت ببرند و به نام خود عرضه اش کنند . ۲- سرقت آثار سرقت وقتی انجام میشودکه آنچه موردسرقت قرارمیگیرد ارزشِ الماس واری داردکه آنکه آنرا میدزدد ارزشش را فهمیده ولی آنقدر بی وجدان است که میخواهد با حسادتی رذل، به نام خودش که عاری از آن حس است قالبش کند، که این کار نیز باعث ارزشِ سارق نمیشود و عدم تواناییِ تکراراثر، بالاخره او را رسوا می کند و مانند هرسارقی، به محکمه اش می کشانَد . ازمحکه ی وجدان تا محکمه ی الهی . ایده پرداز آنقدر قابل احترامست که فردیت اش او را درنهایت ، به تسخیرِ قله ی صعودش می کشانَد، در این دنیا نشد ، درآن دنیا ۳-کپی آثار کپی از آثار نیز برای ذهنی نوپا، درآغاز همچون مسیرِ راه افتادن کودکی نوپا، ایرادی برآن وارد نیست ولی آنچه زننده است قالب نمودن اثری ژرف وزیبا ازسوی ذهنی راه افتاده است که بخواهد به نام خودش عرضه اش کند. البته درصورتیکه کسی سبْکِ خودش را ایجاد نمود ، سبْک اش برای آثارش ، شناسنامه و اصالتی بهمراه خواهد داشت که هرکس آن اثر را دید ، لااقل به ایجاد کننده اش شک میکند که از آنِ اوست و این خیلی ارزشمند است ، و تلفیق ایده هایش باایده هایی ناب هم ، آنچنان غیرقابل بخشش نیست درصورتی که قسمتِ کپی شده اش ، با اعلام نامِ صاحب اثرِ اصلی اش باشد، همچون فیلمهای اقتباسی . و رضایت ، شایسته ی روحی ست که قرارست تا ابد بمانَد . ولی درهرحال درصنعت هم ، ارائه و تولید یک شی ء که اولین بار بعنوان نوآوری رواج می یابد آنقدر مهمست که تولیدِ بهترازآنهم نمیتواند ارزش آن ایده ی اولیه را از اعتبارش بیاندازد. که هیچگاه ارائه ی مرسدس بنزِ اولیه با تولیدِ بوگاتیِ روز زیرِسوال نمیرود که هیچ، اگر آن ایده ی اولیه خلق نمیشد هیچگاه ایده ی این بِرَند شده حتی ، به منصه ی وجود که هیچ ، شاید درحدِ فکر هم نمی آمد . چیزی که مهم است این است که معمولاً صاحبانِ ایده ، به دلیل پردازش به اثرشان و عمری که برسرِ آن می گذارند و درضمن ، تواضع شان ، معمولاً حتی از نشر اثرشان باز میمانند و بهایش درحد بهای اخروی شان باقی میمانَد ، ولی دنیائیانند که معمولاً دنیایشان را با آن اثرمیسازند . ختم کلام اینکه ، آنچه مهم است خداست و نگاهِ دائمی اش و فقط اوست که ارزش این را دارد که به او پرداخت . هم او که در واقع مثل تمامی امور، الهاماتِ ایده های هنرمند هم ، همه از اوست . بهمن بیدقی 98/12/7
|