شعرناب

وصیت نامه

وصيت نامه وحشى بافقى
روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
همه را مسـت و خراب از مـِـی انگور کنید
مَرد غـَسـال مرا سير شرابـش بدهيد
مَست مست از همه جا حال خرابش بدهيد
بر مزارم مگذاريد بـيايد واعظ
پير ميخانه بخواند غــزلی از حافـظ
جای تلقــيـن به بالاي سرم دَف بـزنيـد
شاهدی رقص کند جمله شما کـف بزنيد
روز مرگم وسط سينه من چاک زنيـد
اندرون دل مــن يک قـلمه تاک زنـيـد
روی قبـرم بنويـسيــد وفـادار برفـت
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفت


1