نتوان خدا بنامما چو گویم یا علی مردانه مردی هنوز م بعداز چندین قرن و اندی کسی حاکم نیامد چون تو عادل (به فرماندار) نه دربانی بجز چهرت ببندی ؟ توصیهی امام علی به حاکم مصر که هنگام ملاقات با مردم یا حضور مردم در سرای تو هیچ دربانی جز چهره ات نباید باشد براستی آدم میماند که آیا او انسان ,فرشته ای یا ... چه میتوان گفت در حالی که زبان برای پیدا کردن واژهای در وصفش بیش از هزار چهارصد سال ست در جای خود مات مانده بیحرکت چه بگویم ؛ نتوان خدا بنامند نتوان بشر بگویند ماندهام , جهان درهم پس تو را چه مر بگویند همان که شهریار خدایش رحمت کند به زیبایی هر چه تمامتر چنین گفت : نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را _این حرفی که میخواهم بزنم به ساحت انبیا و امامان بی محبتی فرض نشود اگر نبود پیامبری ، امامی و جهانی آفریده با علی بشر چنان میخواست ، میشنید و میبست ، کافی بود ما آدما در ظاهر دین غرق شدهایم و از باطنش بیخبر چه تهمت ها که نمیزنیم ، چه رسوایی که ببار نمیآوریم سر هیچ و پوچ این طبع سرکش دین بدهکار ست و ما طلبکار روزه را حتی واجب نکرد برآنکه مریضی ، مشکلی باشد برایت توبه زیباست ،میگذرد از نماز که حق خودش باشد برایم چه میخواهد؟ تو آقای خودت باش ظلم نشود به دیگری از زبان و عملت دین مگر چیست ؟ خوب باشیم خوب زندگی کنیم ،عالی تفاوتی نیست ، قائل تو روحانی دین باشی یا کر و گنگ و لال در نیکی و تقوا نزد او عزیز ، هر آنکه برده یا آقا به نسبت آنچه میشود نصیبت ، باز خواست خواه قدرشناس و قانع ، خواه حرص ورز و فاسد خدایی ! گواراتر از این کجا میشود پیدا حرف دین ست راحت و ساده قابل تمکین است اگر از ظاهرش فاصله و باطنش بچسبیم خدایی شیرین ست
|