شعرناب

علی که بود ؟ خدا یا نبی

یاعلی
نگاهم مات این سوال بود ؟مات
علی که بود ؟ علی
خدا بود یا نبی
یا فرد سومی ست ؟علی
بشر می‌تواند خدایی کند مگر؟
البته که او خلیفۀ الله ست, همین ادم,؟ ولی
راستی خدا کارش چیست ؟ می‌دانیم خلیفه الله زمین !
مگر غیر از اینکه دلها را نوازش دهد و آرام و نرم ،کار دیگری دارد خدای؟
با قاشقی به ما غذا می دهد ، نه ؟
بجای‌مان زمین شخم می‌زند ،آری؟
خرید ما را می‌کند ،بلی ؟
پس او چه می‌کند؟ مگر
پس بااین تفاسیر ما ،خدایی کردن کار خیلی شاقی نیست شق
تو هم می‌توانی نه تنها بجای علی عدل بنشانی بلکه بجای خدا اگر دوست داشته باشی خدایی کنی خدای
همینکه دلی را نشکنی و دلی را بدست آری خدایی کردن نیست ؟ آیا
و سخت تر از این هست کاری اگر انجام داده باشی, آیا؟
گاهی ما خود را در واژه و به ظاهر مشغول و از بطن و درون غافلیم والله
خدا دوست دارد تو خدا باشی و خدایی کنی هر روز خدا
خلاصه‌ی خدا ، دوستی و دوست بودن و دوست داشتن و دوست شدن ست
وجدان ،خدایی آیا درون من هست ؟
نشسته همین جا ، قضاوتم می‌کند، یواش
گاهی از اعمال من شاد و گاهی تذکر و سرزنش
و گاهی ناراحت
نه خدای ما جسمیست که بالا تو آسمان بچرخد و این پایین روی زمین بگردد
و‌ یایی بگویدو دست مرا را از زمین، بلند کند، سر پا
نه ،
خدا همان ندای درونی ست که از عمق وجدان بلند می‌شود بلند ، خدا در ته استخوان من است ، خدا در عمق هستی تو ست
اما من و تو خدا را در درونمان زندانی کردیم و خبر نداریم
راست راست می‌گردیم و نگاه می‌کنیم و در آسمان و خیلی بالا بدنبال خدا می‌گردیم ، کجا
خدایی، یکبار که شده بیاید و از پایین نگاه کنیم ما
شاید خدا را بتوان درگوشه و کنار قلب مان، کنار اتاق خوابمان پیدا کنیم همینجا
علی بنده‌ای همانند من تو و خیلی هم ساده تر از زرق و برق ما بود اما خدا در درون علی بود و علی درون خدای ،
خدا از علی جدای نبود و علی از خدای جدا،
خدای علی در ته چاه نخلستان همراهش بود ،
خدای او در کیسه خرمایی که شبها در کوچه‌های کوفه پشتش ، پا به پایش بر در خانه‌ی یتیمان در می‌کوبید گرم
نه مثل امثال ما که لفظ و واژه‌ای را برای خدای انتخاب، که وجود ی برایش متصور نیستیم و اگر هم باشیم خیلی دور و معلوم نیست کجا ها باشد کجا
حال جواب سوالم رافهمیدم که علی بنده ای بیش نیست بنده‌ای‌مخلص
گوش به فرمان رب که او حق ست و عدالت با او و در او معنا می‌شودشیوا
پس چنین بنده‌ای چه مقامی در پیش خدای بایدداشته جز امام و پیشوای متقیان و جانشین برحق راستی
علی نه خدا بود نه نبی
بلکه امامی ست متقی ،عدالتی مستقیم، ترازویی متعالی و حقیقتی حقیقی‌که عالم هر روز به نورش روشن و آینده در انتظار منتظرش خواهد بود


1