شعرناب

اسامه جوشن شاعر آبدانانی

آقای "اسامه جوشن" مشهور به "پیام" شاعر ایلامی، زاده‌ی سال ۱۳۷۹ خورشیدی، در آبدانان است.
وی در جشنواره‌های مختلفی کسب مقام کرده، از جمله، رتبه‌ی دوم ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ‌ی ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ایران، در شهریور ۱۳۹۸.
▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
منم! آن «هیچ تن»! در مأورای فتح ویرانی
مترسک بودنم را باد خواهد برد ارزانی
نگاهت مادر «اسکندر» و فرمانروای مرگ
تو ای هم بازی «آیینه»ها بانوی یونانی
تو ای «سقراط» لج بازیچه زالوی درین مغزم
ورق در داستان برگشت «می‌دانم»، «نمی‌دانی»
«ارسطو‌» عنصر دیگر ندارد غیر «آتش» چون
که تقلیدی‌ست از پیراهنت این عنصر جانی
به روی صورتت آن میز‌گرد بحث‌های ما
دو فنجان زهر داری با خلوصی رو به ویرانی
تمام ساحل پیشانی‌‌ات را گشته‌ام در خود
که «دریای سیاهی» داری و یک بادبان تا نی
«میِ باقی» رو به باد‌های آسمان جُل که
برای برگریزان آمدند از باغ زندانی
و چشمانت عقابانی غلیظ از سایه‌روشن‌ها
دو چشمت با دو ابرویم شبیه پازلی آنی
و «هرکولی» به روی سینه‌ت دو ماه دست‌آموز
گرفته بین دستانش، پلنگ ِ ماه پیشانی!
و من از «جاده‌ی ابریشم» ابروت برگشتم
که دزدیدند راهم را همین خط‌های پایانی.
(۲)
[سایه]
او روی پرده سایه را دار می‌زند
با، پانتومیم، سایه‌ام جار می‌زند
تقدیر، کاغذی به دستش گرفته و
مانند باد، اسم مرا جار می‌زند
ساعت، دوازده به وقتِ جنایت و
تقدیر، باز تن به افکار می‌زند
افکار، تلخ، جمجمه‌ی ماه دیدنی‌ست
موجی به صندلی من هر بار می‌زند
کرکس نشسته روی آوار سینه‌ام!
هی... مات و گیج به سایه، منقار می‌زند...
***
این مرد را به وسعت پلکی نگاه کن!
چشم تو
بهتر از همه
دار می‌زند!.
(۳)
تا زیر درخت عشق تو خوابیدم
هم پایِ زمین به گرد تو چرخیدم
ای کاش که از همان نگاه اول
از باغ لبت انّار می‌دزدیدم.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


3