اتاقی برای چایشد شد؛ نشد، میرم یه کافه گالری میزنم اسمشم میذارم "اتاقی برای چای" با در و دیوار های سنتی رنگ رنگ و عکس های کلاسیک به دیوار هاش کف هم فرش قرمز لاکی با طرح قشقایی و یه شومینه که زمستونا صدای سوختن چوب برمون داره ببره توی خیال و میز و صندلی های چوبی، که بوی چوب گردوش مست کنه آدمو... دور تا دور کافه رو هم طاقچه میزنم با قلمه های پتوس آویزون روی دکور... و یه گرامافون بزرگ که روزها شجریان پخش بکنه و قطعه های شوپن... همراه یه یخچال قدیمی دور قرمز، پر از لیموناد و نوشابه شیشه ای و دوغ آبعلی... مِنو هم انواع و اقسام چای و دمنوش و قهوه و مفصلات نوشیدنی های گرم که دل آدمو گرم کنه به زندگی! ♡ خودم هم یه بوم و پایه میذارم وسط کافه و شروع میکنم به نقاشی کردن... از آدم ها، از منظره ها... و بعدش با سر و روی رنگی، با استکان های کمر باریک و نعلبکی چینی، توی سینی ملامین قدیمی که روش نقش لیلی داشت و مجنون، چای نبات میدم دست مردم با کلوچه های داغ و کیف میکنم از زندگی
|