*توقع*با اولین گلایه، *توقع*؛ رقصکنان به دایره ارتباط راه مییابد و زیبایی، آرامش، حتی هدف رابطه را از تو میگیرد! مثل رود جاری باش حوریا! مثل رود جاری باش!... *توقع* دشمن کینهتوزی است که کمر ِ همت، به بَرهَم زدن ِ آرامش ِ درونت بسته. گوهر وجودیات در آرامش صیقل مییابد نه در همهمه و جنگ و جدال. شاهزاده... دخترهی سر به زمین... خواهشم از تو این است، اگر میبخشی... ببخش و رها کن! ضعف، عدم اطمینان قلبی به نیروی برتر، تو را نیازمند *توقع* میکند. *توقعی* که شعورش از بحثهای بیهوده بالاتر نمیرود... *توقع* این نابودگر پرتوقع را، با مهربانی ِ *بخشش بیهیچ چشمداشتی* با پنبه سر بِبُر سپس با شمشیر بُران ِ *توکل* به هزاران تکه کن! این تنها راه ِ گریز از *توقع*، در بطن ِ رابطههاست! *شاهزاده*
|