اندکی آزادتر از نیما!!!سلامی گرم و دوباره خیلی واضح بود که ماندن در قید و بندهای شعر نیمایی دست ام را می بندد اما مشکلی با وزن وحفظ احساسم در سیاق وزن پیش رو نداشتم! بنظرم رسید زمانیکه شعر سپید هست و دیگر خبری از رسم و راه شعرکلاسیک در آن نیست چگونه است من نتوانم با وجود وفاداریم به وزن ؛ از عهده این بدعت بر نیایم و قافیه را کناری نگذارم ! چنین نیز شد در کتاب من کیم جز تن درد! وعصیان در خیمه های سکوت وبعدها در حوالی بیداد که همه و همه در کوران حوادث سالهای ۷۶ و ۷۷ و۷۸ منتشر شدند متاسفانه بخاطر نشرشان از سوی تشکیلات دانشجویی وسایه افکن شدن حساسیتهای سیاسی در آنزمان ؛ گرفتار کوران حوادث و انگهای ناجوانمردانه شدند! واز ستونهای رایج نشریات نان به نرخ روزخور کنار گذارده شدند ! جالب این است کتاب من کیم جزتن درد! در مهرماه سال ۷۶ تنها در مقابل دانشگاه تهران با ۲۵۰۰۰ تیراژ نایاب شد! و اگرچه چاپ دوم وباتغییرات نسبت به چاپ اول ازسوی یک تشکیلات دانشجویی چاپ ونشر گردید ولی از لحاظ محتوا با آثار بعدی بسیار نازلتر و متفاوت تر و ... بود. ازبحث دور نشوم: شاید فردا کسی بخواهد برسیاق شعر نیمائی به قافیه وفادار بماند و برای رهایی از قیدوبند وزن؛ رویکرد دیگری داشته باشد به نظر من همه اینها از لوازم ایجاد یک حلقه معقول (گمشده) بین نیمایی تا سپید هستند و در یک مقطع تاریخی همزمان طبقه بندی میشوند.. موفق باشید
|