شعرناب

غروب دلتنگي


و امروز آغاز دیگریست
فصلی نو
باید اینگونه نوشت
در زمستانی بوران زده و سرد
باآنهمه خاطره های منجمد
در میان شهری سپید پوش
حافظه ام را می فشارم و به یاد می آورم
گنگ ترین خاطره های زندگیم را
کناره یک درخت عریان
با آرامشی الهام گرفته از ریزش برفهای سر گردان
و چقدر لذت بخش است
دیدناین همهسپیدی
خداوندا......
تمامی دلهای سیاه را چون
برف زیبای زمستانت سپید بگردان...
کاری از شهاب احمدی


2