شعرناب

کفشگر و شاه عادل!!!از زبان شاهنامه

تلاش خسرو انوشیروان برای بیسواد نگه داشتن مردم
بنا بر شاهنامه و دیگر متون تاریخی و ادبی، خسرو انوشیروان برای حفظ نظام طبقاتی، مردم را بی سواد نگه می داشت.
در عصر ساسانیان رژیم حکومتی ایران شدیداً تحت تأثیر قواعد طبقاتی بود. آنچنان که اشراف و موبدان در طبقه عالی جامعه قرار داشتند و سایر مردم از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند. برای نمونه در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده است که در زمان جنگ های ایران و روم، در عصر زمامداری خسرو انوشیروان خزانه‌ی حکومتبرای تأمین مخارج جنگ دچار مشکلشد. وزرای انوشیروان دست به تدبیر بردند تا چاره ای بیندیشند. اما هرچه کوشش کردند راه به جایی نبردند. در این میان یک تاجر کفشگر که از ماجرا باخبر شده بود برای انوشیروان پیغامی فرستاد که من حاضرم همه اموال خود را به شما بدهمتا هزینه‌ی جنگ تأمین شود به این شرط که به فرزند من اجازه دهید تا درس بخواند ودبیر شود چون هم استعداد آن را دارد و هم علاقه دارد:
كه او را سپــارمبه فـــرهنگـیان
كه دارد ســرِ مايــه و هنــگ آن‏
در جواب، انوشیروان حاضر به پذیرش این شرط نشد و تاجر را تحقیر کرد و گفت : هر وقت كه پسر تاجر كفش، دبيرى و وزيرى كند، پسر دبير و وزير هم باید كفش‏دوزى کند:
چو بازارگان بچه گردد دبیر
هنرمند و با دانش و یمردم
چو فرزند ما برنشیند به تخت
دبیری ببایدش پیروز بخت
هنر یابد از مرد موزه فروش
سپارد بدو چشم بینا و گوش
به دست خردمند و مرد نژاد
نماند جز از حسرت و سردباد!
شود پیش او خوار مردم شناس
چو پاسخ دهد زو پذیرد سپاس
به ما بر پس از مرگ نفرین بود
چه آیین این روزگار این بود!
در اثر این رفتار تحقیر آمیز انوشیروان، دل تاجر کفش، پر از غم و اندوه شد:
فرستاده برگشــت و شد با درم
دل كفشگر زان درم پر ز غم‏ [1]
آرتور کریستین‌سن پس از بیان این واقعه تاریخی می‌گوید : «اين حكايت اهتمام پادشاه را در حفظ حدود طبقات نشان مي دهد و كفشگر در اغلب روايات عهد ساسانى نمونه طبقه دانيه است، كه هر جا مثالى آورده ‏اند، از كفشگر سخن رانده ‏اند.» [2]
ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى متوفای 429 ق‏مری در کتاب «غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم‏» که به شاهنامه ثغالبی مشهور گردیده، درباره‌ی انوشیروان می‌گوید که وی از تعليم و تربيت فرزندان طبقات پایین جامعه جلوگيرى می كرد و می گفت: «همين كه فرزندان مردم پست تعليم و تربيت صحيحى ببينند به فكر مقامات عاليه مى ‏افتند.» [3] مؤلف تاریخ شاهی نیز بر این موضوع تاریخ صحه گذاشته است. [4] همچنین دکتر میترا مهرآبادی در شرح شاهنامه به تفصیل این پندار و کردار انوشیروان را شرح داده است. [5]
پی نوشت:
[1]. شاهنامه فردوسی، در فهرست: سپاه كشيدن كسرى به روم و وام گرفتن از بازارگانان‏
[2]. مرتضى راوندى، تاريخ اجتماعى ايران، انتشارات نگاه، تهران‏،1382، ص 427 – 429
[3]. ابو منصور محمد بن عبد الملك ثعالبى، شاهنامه ثعالبى‏، ترجمه: محمود هدايت‏، ناشر: اساطير، تهران،1384، ص 292
[4]. تاريخ شاهى، مصحح:محمد ابراهيم باستانى پاريزی، ناشر بنياد فرهنگ ايران، تهران‏ 1355، ص 21 - 22
[5]. میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، انتشارات روزگار، تهران، ج 3، ص 428-429.


2