شعرناب

سرگذشت تأثرآور یک شاعر


در منتهاالیه خیابان، بود پدید
تهران، برونِ شهر، خرابه یکی بنای
گسترده مه، ز روزنه شاخ‌های بید
فرشی که تا بد ار، بلرزد همی هوای
ساعت دوازده است، هلا نیمه‌شب رسید
جز وای وای جغد نیاید دگر صدای
یک بیست‌ساله شاعری، آواره و فرید
با هیکل نحیف و خیالات غم‌فزای
از دست میخ کفش به پا، گه همی‌جهید
در کفش می‌نمود، همی جابه‌جای پای
چون دلش خوراک و چو پیراهن شهید
دوشش عبای کهنه، کفن در بر گدای
شام از پس گرسنگی، مدتی مدید
یک نیمه نان بخورده، پس کوچه در خفای
در لرزه و تعب، ز تب و نوبه می‌مکید
اندر دهانش انگشت، از حسرت دوای
ناگه سکوت، پرده شب را ز هم درید
از دست حزن خویش، چو بگریست های های
خوابید روی خاک و عبا بر سرش کشید
سنگی نهاد زیر سرش، بهر متکای
با آن که در نتیجه عشق وطن گُزید
در این خراب مانده وطن در خرابه‌های
بازش ببین کزو، در و دیوارش می‌شنید
دایم ز شام تا سحر، این ناله کی خدای!
گر این چنین به خاک وطن، شب سحر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟
سروده‌ای از سیدمحمدرضا کردستانی معروف به میرزاده عشقی است که بیت آخر آن اشاره به مطلع شعر دیگری از خود اوست:
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
نامردم ار به بی کله، آنی بسر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
ای چرخ! زیر و روی تو، زیر و زبر کنم
جائیست آرزوی من، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم
هر آنچه می کنی؟ بکن ای دشمن قوی!
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم!!
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم*
معشوق «عشقی » ای وطن، ای عشق پاک!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم:
«عشقت نه سرسری است که از سر به در شود»
«مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم »
«عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم »
«با شیر اندرون شد و با جان به در کنم »
* کرا کشت خواهد همی روزگار - چه نیکوتر از مرگ در کارزار
میرزاده‌ی عشقی در سن ۳۰ سالگی ترور شد. دو سه بیت از شعر بالا هم بر سنگ قبرش نوشته شده است.
.
.
.
وطن‌پرستی خوب است؟
بد است؟
آیا حتماً باید برچسبی(خوب و بد و ...) بر آن نهاد؟ یا اینکه تا می‌شود استفاده‌اش کنیم، بدون نگاه به خوب و بدی‌اش.
آیا تاریخ مصرفی داشته و اکنون به پایان رسیده است؟
...
لطفا به این پرسش‌ها و پرسش‌هایی از این دست، از جنبه‌های غیرسیاسی و غیر مذهبی فکر کنید. اگر شدنی بود و حوصله‌ای دست داد، دیدگاه‌تان را بگذارید تا دیده شود.


1