رويارويا... موهای ژولیدهمرویصورتمسایهانداختهبودهندزفریتویگوشم،غرقگوشکردنبهسلکشنرویابودمکه وقتایتنهاییترجیحمبود،مثلهمیشهموقعپیادهرویموزاییکهایمسیرویکیدرمیونردمیکردموفقطحواسمبود پامولبهیموزاییکانزارماینطوریانگارمسافتبیشتریروباهرقدممطیمیکردم، حسکردمیهنفردارهسایهبهسایهموگاهیهمپابهپامتوپیادهروقدمبرمیداره توجههینکردمامایکمکهگذشتصدامکرد، باخودمگفتم شایداشتباهمیکنمصدایموزیکرویکمآوردمپایینشنیدمکهدارهمیگه :-رویا... برگشتمبهسمتش،نشناختمکیه،صدایموزیکروقطعکردمیهجورعجیبینگاممیکرد، -"منمرویاچطورممکنهمنونشناختهباشی!؟" مگهمیشهباورمنمیشد اصلنیادمنمیومدآخرین بارکیدیدهبودمش خودشبودچهرهشچقدرجاافتادهترومردونهترشدهبودامامثلهمونموقعهابایهظاهرشیکوآراستهوبویادکلنیکهازچندمتریمشاموپرمیکرد. بازمتردیدداشتم،گفتم: _"توکجا؟اینجاکجا؟" سرشوتکوندادوگفت: -"دنیاخیلیکوچیکهمنمهیچوقتفکرشونمیکردمیهروزیبازم ببینمت." گفتم:"-حالتچطوره؟کیبرگشتی؟؟ چهخبرازرفیقوهمکلاسیدبیرستانیمن؟ سیماکجاست؟شنیدهبودمزندگیخیلیخوبیدارینباهم.خیلیوقتهدیگه توفضای مجازیهیچردیازتنیستو..." پشتسرهمسوالمیکردمدلمنمیخواستاسترسوشوقدرونمروباسکوتممتوجهبشه. انگارمیخواستموانمودکنمهیچیازاتفاقایاونسالهایادمنمونده،اینکهخانوادهشچطوریگذاشتنشلایمنگنهتاباسیما همکلاسیمنوتنهادخترتویفامیلشونکهاونروزادیوونهوارعاشقبهروزبودازدواجکنه، آخهپزشکابخاطربیماریسیما ازشقطعامیدکردهبودنوهمهیجوراییمیخواستنبهاولینوآخرینآرزوشکهبدستآوردنبهروزبودبرسه. تماماونروزاتوچندثانیهجلویچشماممرورشد روزاییبهروزالتماسمیکردمنتظرشبمونم و مرتب میگفت من بجز تو با هیچ دختری خوشبخت نمیشمواینکهبعدها شنیدمباسیمابرایادامهدرمانرفتنآمریکا. گاهیهمجستهگریختهیهگوشممیرسیدکهقرارنیستدیگهبرگردنوسیمابهدرمانهاجوابداده و حالش بهتره. حالادیگهخیلیچیزاعوضشدهبود... ديگه منم رویایاونروزانبودمزندگیخودموداشتموراضیبودم، وتااونلحظهفکرمیکردمهمهچیزوفراموشکردم!!! بهروزاما...یهطوریکهانگارهیچکدومازحرفامونشنیدهفقطنگاممیکرد.تنهاشنیدمکهدرجوابسوالایپشتسرهممنگفت: -"چقدرحرفزدناتعوضشدهلعنتی..." یهونزديكترشدصورتموبادستاشقابگرفتنگاهمبانگاهشیکیشد... خیرهشدهبودبهچشمام،تونگاهشطوفانبودویجورعجیبیداشتمنروهمویرانمیکرد ترسیدهبودمنمیدونستمچیبایدبگم، مثلیهمجسمهیایهجسمیخزدهنگاشمیکردمگفتم:_"حواستهستچیکارداریمیکنی؟دیوونهشدی؟!" کهتوهمونوضعیتفقطگفت:-"سیمازندهس، اینمنمکهسالهاستمردهم" وحشتزدهزلزدمبهصورتشنفسمبهشمارهافتادهبودچیدارهمیگه؟مگهامکاندارهآخه! یهوازخوابپریمقلبمداشتازسینهمبیرونمیزدانگاریهمسیرچندکیلومتریروبیوقفهدویدهبودم پلکهاموچندباررویهمفشاردادمتامطمئنشمخوابنیستم، بیداربودمولی؛ هنوزمشاممپربودازبویعطرش... هینکردمامایکمکهگذشتصدامکرد، باخودمگفتم شایداشتباهمیکنمصدایموزیکرویکمآوردمپایینشنیدمکهدارهمیگهرویا... برگشتمبهسمتش،نشناختمکیه،صدایموزیکروقطعکردمیهجورعجیبینگاممیکرد-"منمرویاچطورممکنهمنونشناختهباشی!؟" مگهمیشهباورمنمیشد اصلنیادمنمیومدآخرین بارکیدیدهبودمش خودشبودچهرهشچقدرجاافتادهترومردونهترشدهبودامامثلهمونموقعهابایهظاهرشیکوآراستهوبویادکلنیکهازچندمتریمشاموپرمیکرد. بازمتردیدداشتم،گفتم: _"توکجا؟اینجاکجا؟" سرشوتکوندادوگفت: -"دنیاخیلیکوچیکهمنمهیچوقتفکرشونمیکردمیهروزیبازم ببینمت." گفتم:"-حالتچطوره؟کیبرگشتی؟؟ چهخبرازرفیقوهمکلاسیدبیرستانیمن؟ سیماکجاست؟شنیدهبودمزندگیخیلیخوبیدارینباهم.خیلیوقتهدیگهتوفضایمجازیهیچردیازتنیستو..." پشتسرهمسوالمیکردمدلمنمیخواستاسترسوشوقدرونمروباسکوتممتوجهبشه. انگارمیخواستموانمودکنمهیچیازاتفاقایاونسالهایادمنمونده،اینکهخانوادهشچطوریگذاشتنشلایمنگنهتاباسیماهمکلاسیمنوتنهادخترتوفامیلشونکهاونروزادیوونهوارعاشقبهروزبودازدواجکنه آخهپزشکابخاطربیماریسیما ازشقطعامیدکردهبودنوهمهیجوراییمیخواستنبهاولینوآخرینآرزوشکهبدستآوردنبهروزبودبرسه. تماماونروزاتوچندثانیهجلویچشماممرورشد اینکهبهروزالتماسمیکردمنتظرشبمونم، واینکهبعدها شنیدمباسیمابرای ادامهدرمانرفتنآمریکا گاهیهمجستهگریختهیهگوشممیرسیدکهقرارنیستدیگهبرگردنوسیمابهدرمانهاجوابداده. حالادیگهخیلیچیزاعوضشدهبود... منمرویایاونروزانبودمزندگیخودموداشتموراضیبودموتااونلحظهفکرمیکردمهمهچیزوفراموشکردم!!! بهروزاما...یهطوریکهانگارهیچکدومازحرفامونشنیدهفقطنگاممیکرد.تنهاشنیدمکهدرجوابسوالایپشتسرهممنگفت: -"چقدرحرفزدناتعوضشدهلعنتی..." یهونزديكترشدصورتموبادستاشقابگرفتنگاهمبانگاهشیکیشد... خیرهشدهبودبهچشمام،تونگاهشطوفانبودویجورعجیبیداشتمنروهمویرانمیکرد ترسیدهبودمنمیدونستمچیبایدبگم مثلیهمجسمهیایهجسمیخزدهنگاشمیکردمگفتم:_"حواستهستچیکارداریمیکنی؟دیوونهشدی؟!" کهتوهمونوضعیتفقطگفت:-"سیمازندهس، اینمنمکهسالهاستمردهم" وحشتزدهزلزدمبهصورتشنفسمبهشمارهافتادهبودچیدارهمیگه؟مگهامکاندارهآخه! یهوازخوابپریمقلبمداشتازسینهمبیرونمیزدانگاریهمسیرچندکیلومتریروبیوقفهدویدهبودم پلکهاموچندباررویهمفشاردادمتامطمئنشمخوابنیستم بیداربودمولی؛ هنوزمشاممپربودازبویعطرش...
|