داود اسلامبیگی شاعر ایرانیزندهنام "داود اسلامبیگی" فرزند "علیجان" شاعر ایرانی از استان مرکزی، و کارمند بازنشستهی سازمان تامین اجتماعی، زادهی ۱۲ تیرماه ۱۳۳۲ خورشیدی و درگذشتهی ۲۳ شهریور ماه ۱۴۰۰ است. ▪︎نمونه شعر: (۱) حلالم کن اگر فردا از اینجا بیخبر رفتم شبیه شاعری تنها به رویا بیخبر رفتم چه پنهان از تو این شبها دلم بسیار میگیرد اگر رفتم چو موج از داغ دریا بیخبر رفتم همین امروز شاید برای دیدنت ماندم و مثل اشک چشمان تو فردا بیخبر رفتم حلالم میکنی یا نه، دلم قصد سفر دارد حلالم کن اگر فردا از اینجا بیخبر رفتم. (۲) توی قاب آینه گل دادنت دیوانه کرد دیدنت بوسیدنت بوئیدنت دیوانه کرد آینه مات گل نیلوفر چشم تو شد رازقیام ارغوان روئیدنت دیوانه کرد جام تلخی را به دستم میدهی زیبا صنم شهد شیرین انگبین نوشیدنت دیوانه کرد حد فاصل را رعایت میکنم این را بدان در چمن زارم تو را بوسیدنت دیوانه کرد عاشق پرسه زدن در کوی ممنوعه شدم من خطا نی میکنم پیچودنت دیوانه کرد از لباسهای کمد یک دست فقط اندازه بود ست نمیشد بر تنت پوشیدنت دیوانه کرد تو همان نقطهی جوشی این دما را دیدهام گرد من پاشیدنت جوشیدنت دیوانه کرد باز کن قفل سکوت و یک کلام از من بگو نیمه شب در خانهات کوشیدنت دیوانه کرد. (۳) این کشتی شکسته به ساحل نمیرسد اینک به گل نشسته دلایل نمیرسد کسی که از دل طوفان بر آمده آسیمه سر که آمده، قابل نمیرسد کشتی نشستگانیم و امواج در هم است از ما حکایتی به محافل نمیرسد دیدم که آب دریا زیاد گریه میکند تخته پارهای از گرداب حائل نمیرسد دیدم که تخته پاره در آب شناور است یک تختهام کم است عاقل نمیرسد ای غرقهی آب پر کاهی روی آب نیست در مه نشستهای که حمایل نمیرسد دریا خانهی امن روزگار نشد فریاد زیر آب به ساحل نمیرسد ناخدا مسیر خدا اینچنین نبود کشتی چپ است راست مقابل نمیرسد دریا از در آشتی بیا کشتی که نیست کشتی به ساحل امن فضایل نمیرسد. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|