الهام اسلامی شاعر مازندرانیزندهیاد "الهام اسلامی" شاعر مازندرانی، در ۱۳ خرداد ماه ۱۳۶۲ خورشیدی، در محمودآباد مازندران به دنیا آمد. وی کارشناس زبان انگلیسی از دانشگاه پیام نور مشهد بود و نخستین مجموعه شعرش با نام "دنیا چشم از ما بر نمیدارد" نامزد دومین جایزهی شعر زنان شده بود. در سال ۱۳۸۷، نیز برندهی جایزهی کتاب سال شعر جوان شد. دومین مجموعهی شعرش، پس از مرگ با نام "تو درخت لیمو من درخت سپیده دم" منتشر شد. سرانجام در ۱۴ آذر ۱۳۹۰، همراه با همسر شاعرش "غلامرضا بروسان" و دخترش "لیلا" بر اثر تصادف در جادهی قوجان به شیروان جانشان را از دست میدهند. بروسان در مشهد دفن شد و الهام و لیلا در ۱۵ آذر ماه ۱۳۹۰، در محمودآباد به خاک سپرده شدند. ▪نمونهی شعر: (۱) [زیبایی تو، سینی چای را بر میگرداند!] زیبایی تو سینی چای را بر میگرداند ... غمگینم بیآنکه کودکی به دنیا آورده باشم، غمگینم ... مرا دوست داشته باش چنان باورت میکنم که شاخههایت به شکستن امیدوار شوند من دختر یک کشاورزم آب باش و با من مهربانی کن سرکشی نکن قلب من از قدمهای تو پیشی میگیرد ... بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند تا تو را در آغوش بگیرم ... تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینیات کم نمیکند همیشه چای میخوری و شعر میخوانی صدای تو دلتنگم نمیکند تنهایم میکند. (۲) آن روز کجای خانه نشسته بودم که میتوانستم آن همه شعر بگویم؟ کدام لامپ روشن بود؟ میخواهم آنقدر شعر بگویم که اگر فردا مُردم نتوانی انکارم کنی! میخواهم شعرم چون شایعهای در شهر بپیچد و زنان هر بار چیزی به آن اضافه کنند. امشب تمام نمیشود امشب باید یکی از ما شعر بگوید یکی گریه کند در دلم جایی برای پنهان شدن نیست من همهی زاویهها را فرسودهام دیگر وقت آن است که مرگ بیاید و شاخهایش را در دلم فرو کند. (۳) گناهی بزرگیست مرگ تنها گذاشتن تو و بچهها اشیا فراموشی را به تعویق میاندازند ... نمیگذارند فراموشم کنی قابلمهها دفتر شعرم و پالتوی قهوهای که آن همه دوستش داشتم با آنها چه خواهی کرد؟! (۴) گاهی میخندم گاهی گریه میکنم گریه اما بیشتر اتفاق میافتد به هر حال آدم یکی از لباسهایش را بیشتر دوست دارد. (۵) سنجاق سرم از عشق چیزی نمیفهمد فقط همین را میداند چگونه وقتی تو میآیی زیباترم کند. (۶) شعری بگو رضا شعری بلند آنقدر که حال من خوب شود بلند شوم ظرفها را بشویم دستی به سر خانه بکشم و جورابت را رفو کنم. (۷) ما به جنگ نرفتیم در شالیزار ماندیم و برنج غمگین به عمل آوردیم. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|